متن | انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بفهم
دیگر
شب ها دراز نیستند
این تویی که تنهایی​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نه
هیچ چیز
مرا از هجوم خالیِ اطراف
نمی‌رهاند …

#سهراب_سپهری



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گفت:هیچکس از دوری نمرده !

مرده ؟!

تو دلم گفتم:

اونایی که مردن زبان گفتن ندارن

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مرا تا جان بود

” جانان ” که هیچ است !

تمام فکر و ذکر و روح و امیدم تو باشی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آرامش

همین جاست

درست کنار من

همین جا که زیر سقف یک آسمان

هم زمان با ریتم نفس های من

نفس میکشی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

عشق من

از من نپرس چقدر دوستت دارم

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست

خواستنت تمام شدنی نیست

خواستنی تر می شوی هر لحظه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

خنده هایت ..

عجیب دلنشین اند ..

حاضرم تمام غصه هایت را به جان بخرم ..

تا لحظه ای خنده هایت را از من دریغ نکنی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تو فرق داری با همه دنیا

من عاشق همین خاص بودنتم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آنقدر عزیزی

که به دل نمیشینی !

تو به جانم نشسته ای

به جای همه ی آرزوهایم …



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آقای خاصم

نمی دانم چشمانت با من چه میکند

فقط وقتی که نگاهم میکنی

چنان دلم از شیطنت نگاهت میلرزد

که حس میکنم چقدر زیباست

فداشدن برای چشمهایی که تمام دنیاست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین