متن | انجمن کافه نویسندگان

[Vida.]

زندگی یعنی خستگی ! زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار می شود و در ازای لحظات شادی اش که مکث های کوتاهی بیش نیست باید بهای گزافی پرداخت​

 

[Vida.]

اگر بدبختی خیلی بزرگ باشد دیگر میلی به جنگیدن با آن نداری . فقط می خواهی برای یک لحظه هم که شده آن را فراموش کنی .
مواقعی که به کسی احتیاج داریم​

 

[Vida.]

درست در مواقعی که به کسی احتیاج داریم پیش ما نیست .​

 

[Vida.]

زخمها خوب میشوند اما خوب شدن با مثل روز اول شدن خیلی فرق دارد​

 

[Vida.]

وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم .​

 

[Vida.]

گاهی اوقات بهتر است حقیقت را نفهمیم . همان طور احمق بمانیم . چون حقیقت همیشه به نوعی تلخ است .​

 

[Vida.]

بعضی وقت ها تو حس می کنی دو چشم دارند تو را نگاه می کنند ولی در واقع آنها تو را نمی بینند .
بعضی اوقات حس می کنی کسی را پیدا کرده ای که همیشه در جست و جو یش بوده ای ولی در واقع کسی را پیدا نکرده ای .
این جور اتفاقات فراوان می افتند و اگر این اتفاقات نیفتند معجزه است .​

 

[Vida.]

من علاقه ای ندارم که راجع به مرگ خودم بشنوم​

 

[Vida.]

باید دنبال زیبایی گشت . اگر کسی دنبال زیبایی بگردد آن را پیدا می کند برای اینکه زیبایی در همه جا وجود دارد .​

 

[Vida.]

من خطری برای خودم هستم اگر عصبانی شوم​