‍حسـرت (:

‏برای من رویایی که دیر واقعیت شه رنگ حسرت میگیره؛)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش:
دستت را روی قلبم نگه دار
میسوزی …
حسرت خیلی چیزها به دلم مانده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمان عروسکم رو می گیرم
نمی خوام مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مردم از حسرت به پیغامی دلم را شاد کن
ای که میگفتی فراموشت نسازم یاد کن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟
پیله ات را بگشا تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست
دلم آرام نگیرد ، که دل آرامم نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حسرت نبرم به حال آن مرداب
که آرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من ماهی ام و صید شدم در دل دریا
تنها غم من محنت دوری است خدایا
در حسرت دریایم و در جام گرفتار
زندان من این حوض بلوری است خدایا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پرواز هیچ پرنده ای را حسرت نمیبرم
وقتی قفس چشم های تو باشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین