نشستم
خسته شدم
دیگر قایق نمیسازم
پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد
وقتی از تو خبری نیست قایق میخواهم چه کار ؟
مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است …
تنهایی …
تاوان همه “نه” هایی است که نگفتم تا دل کسی نشکند
همه محبتهایی که زیادی هدر دادم تا دلی به دست آورم
همه دوستت دارم های آبکی که جدی گرفتم
همه سادگی که در این دنیای هزار چهره خرج کردم
تنهایی …
تاوان همه خوش بینی است که به دنیا و آدمهای این روزها داشتم …