?دل‌بسته?

آنچنان سوزانم!

که نگاهم هر احساسی را به آتش می کشد!

آنچنان محزون ، آنچنان غمگین

که صدایم بغض سنگ را می شکند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هوا سرد شده ، دل تو گرم

اما

برای گرم شدن دل تو

تاوان گزافی دادم

آتش زدن تمام باورهایم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی
که
قرار بود
تکیه گاهت باشد…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرامم آرام

همچون زلزله زده یی که

نمی داند برای مرگ کدام عزیزش به سوگ بنشیند ….
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

با خودم می گم مهم نیست

اما بغض تو گلوم و لرزش لبام میگه

بیش از حد مهمه چرا چرت میگی …

من یه دخترم

وقتی دلم میگیره

بشقاب ها را نمی شکنم

شیشه ها را نمی شکنم

غرورم را نمی شکنم

دل کسی را نمی شکنم

زورم به تنها چیزی که می رسد این بغض لعنتی است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

جایی که دلتنگی از حد بگذرد

چشم ها به حرف می آیند

با الفبای اشک ، آرام و بی صدا …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-3.jpg


فکر می‌کردم آرزوتم!
چه خیال اشتباهی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تو رفتی

و اینها می مانند تا ابد

یک آه

یک بغض لعنتی

و یک سوال بی جواب

آیا هنوز هم گاهی دلت برایم تنگ می شود؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین