محفل ادبی [تکست طوری]
- نویسنده موضوع بلوط
- تاریخ شروع
وقت خودتان را تلف نکنید
شب تمام می‌شود و صبح خواهد رسید!
شب تمام می‌شود و صبح خواهد رسید!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ميشه با خيليا بازم ادامه داد؛ گفت و شنيد و خنديد اما ديگه دوسشون نداشت.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کَم کَم یاد میگیری!
برای هیچ چیز اصرار نکنی،
شُدنی میشه
موندنی میمونه
اومدنی میاد
رفتنی هم میره: )
برای هیچ چیز اصرار نکنی،
شُدنی میشه
موندنی میمونه
اومدنی میاد
رفتنی هم میره: )
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جاهای خالی آدما اولش ترسناکه، بعد غمگین میشه، بعد عادت میشه، بعد لذت میبری از تنهاییت، آخرشم کلا دیگه برات مهم نیست، فقط هستن و نمیشه کاریشون کرد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به این نتیجه رسیدم که من تا به حال هیچ آدمیو تو زندگیم از دست ندادم چون هیچوقت آدمی نبوده که از دست بره، همیشه یه مشت موجودِ مزخرفِ نامعلوم بودن.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-باب اسفنجی: تا حالا شده به خاطر اینکه به کسی خوبی کردی بعدش پشیمون شی؟
+پاتریک: نه! من اون لحظه خودم بودم!مگه آدم بابت خودش بودنم پشیمون میشه؟
+پاتریک: نه! من اون لحظه خودم بودم!مگه آدم بابت خودش بودنم پشیمون میشه؟
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند!
دلمان تنگ شد
وُ قافیـه ها ریخت به هم
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم...؟
دلمان تنگ شد
وُ قافیـه ها ریخت به هم
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم...؟
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این زندگی یه حالِ خوب بهمون بدهکاره!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده
(کل خوانندگان: 5)