طنز [پدر است دیگر]

به بابام میگم خونه سرد نیست؟ میگه آره دماغت اینقدر گندس همه گرما رو ‌میکشه توو خودش.
پدر من نمیخوای دما رو‌ببری بالا چرا ترور شخصیتی میکنی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به بابام میگم میرم خودمو آتیش میزنم راحت شید
میگه نکن ، می بینی دلمون سوخت خاموشت کردیم نیمه سوخته شدی
برو دار بزن که واقعی بمیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Neko
امروز رفتم واسه بابام عطر بگيرم،
فروشنده گفت: به چه مناسبتي ميخوايين عطر بگيرين كه كمكتون كنم؟
گفتم به مناسبت اينكه بیخیال عطر و ادكلناي من
بشه و از عطر خودش استفاده كنه.
مغازه منفجر شد از خنده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏ی بارم دادم عکسمو روی کیک زدن
ی جوری بابام‌ به صورتم چاقو میزد که همه تولدو ول کرده بودن گریه میکردن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بابام میگه :تو اخبار علمی گفته شب زنده دارها زودتر میمیرن؛
منم گفتم ‏ترجیح میدم ۴۰سال عمر کنم و هروقت دلم میخواد بخوابم ، ‏
تا ۹۰ سال عمر کنم و ساعت ۹شب خواب باشم
با کمربند افتاد دنبالم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به بابام گفتم زن میخوام،
گفت درآمد داری؟ گفتم تو هستی!
گفت پول؟ گفتم تو داری!
گفت خونه؟ گفتم: بگیر واسم
گفت اگه قرار اینهمه خرج کنم خودم زن میگیرم خوب.
هیچی دیگه قانع شدم
الانم داریم برا بابام میرم خواستگاری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بابام همیشه میگفت این مردُم وقتی منفعتی براشون نداشته باشی باهات غریبه میشن
‏هیچ وقت حرفشو جدی نگرفتم تا اینکه یارانمونو که قطع کردن...
‏تو خیابون بهش سلام کردم
‏گفت ببخشید به جا نیاوردم شما؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیشب داداشم تو خواب هذیان می گفت و جیغ می کشید …
رفتم اتاق می بینم بابام بالا سرشه !
میگم خوب بیدارش کن !
میگه بذار کابوسشو ببینه
اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک می گیره بزار سه بعدیشم ببینه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بابام برای کار رفته بود هند، هرچی نامه میفرستاد به دستمون نمی رسید.
یکم تحقیق کردم ببینم داستان چیه؟ فهمیدم به جای تمبر به نامه ها تمبر هندی میزده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ﻧﺼﻒِ ﺷﺒﻲ ﻳﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻔﺴﻢ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﻴﺎﺩ
ﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻔﻪ ﻣﻴﺸﻢ
ﺟﺪ ﻭ ﺁﺑﺎﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻢ ، ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻥ
ﻭ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﺩﻥ
ﻗﺸﻨﮓ ﺍﻳﻨﻘﺪ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻨﻔﺶ ﺷﺪﻡ
ﻳﮑﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﻢ ، ﻧﮕﺎ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ ﮐﺮﺩﻡ ،
ﺩﻳﺪﻡ بابام ﻭﺍﻳﺴﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﺨﻨﺪﻩ
ﻫﻤﻴﻨﺠﻮﺭﻱ
ﻣﺎﺕ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﺩﻩ ، ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﭼﻴﻪ ؟! ﭼﻲ ﺷﺪﻩ؟!
ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺧﻴﻠﻲ ﺭﻳﻠﮑﺲ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻴﭽﻲ ﻧﺪﻳﺪﻣﺖ ، ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﮔﺮﺩﻧﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﺏ بخواب
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین