دوست دارم | انجمن کافه نویسندگان

چگونه دوستت نداشته باشم؟!
راه که می‌روی
با صدای قدم‌هایت
شاخه‌های درختان به رقص می‌افتند
پشت سرت
گنجشک‌ها به پرواز در می‌آیند
و کنار پایت
گربه‌ها خودشان را لوس می‌کنند
چگونه دوستت نداشته باشم؟!
چگونه؟

محسن حسین‌خانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم
به هزار هزار و هزاران هزار دلیل
دوستت دارم، چون دوست داشتنَ‌ت حال می‌دهد
خوب است، کیف می‌دهد.
چون موهایَ‌ت ناز بر شانه ات می‌افتد‌
می‌رقصد! در باد وِل می‌شود وُ می‌رقصم!
چون خنده‌هایِ تو جان است
تو می‌خندی.
من تازه می‌شوم، روز نو می‌شود وُ
جهان تازه آغاز می‌شود
دوستت دارم، چون دوست داشتنَ‌ت مرا بزرگ می‌کند
بزرگ می‌شوم بزرگ دیده می‌شوم
دردهام خوب می‌شود وُ دلتنگی‌هام
انتظار.
انتظارِ این‌که دوباره بیایی
دوباره بگویی سلام
دوباره دوستت دارم مُدام
سلام.‌
می‌آیی برویم بهار بیاوریم.
آخر امسال دیر کرده است‌
می‌ترسم!
با این زمستانِ بی برف وُ هوایِ دم کرده یِ محبوس‌
می‌ترسم راه را خطا روَد وُ
به خانه‌یِ ما نیاید
چه قدر تو مهربانی!
چه خوب است که این‌همه دوستت دارم

افشین صالحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ببخشید که دوستت دارم
ببخشید که ناگهان پیدایم شد
ببخشید که حس خوبی به تو دارم
ببخشید که بد بودم، کم بودم، یا دیر رسیدم
که انتظار زیادی از تو دارم
ببخشید که حتی
هر چند لحظه‌ای کوتاه
نتوانستم بگویم دوستت دارم
ببخش و در یک قدمی دوست داشتن این پا و آن پا نکن
دیگر نمی‌خواهم فعل‌هایم ماضی شوند‌
نمی‌خواهم «دوستت دارم»، «دوستت داشتم» شود
در هر حال، اما ببخشید که من دوستت دارم

بهنود فرازمند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کلماتم را
در جوی سحر می‌شویم
لحظه‌هایم را
در روشنی باران‌ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بی‌پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

محمدرضا شفیعی کدکنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت دارم را
من دلاویزترین شعر جهان یافته‌ام
این گل سرخ من است
تو هم‌ ای خوب من! این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یک‌بار و به ده بار، که صد بار بگو
دوستم داری را از من بسیار بپرس
دوستت دارم را با من بسیار بگو

فریدون مشیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم‌ها
که کسی نمی‌داند
که کسی نمی‌تواند
که کسی بلد نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا شب نشده
خورشید را
لای موهایت می‌گذارم
و عاشق می‌شوم
فردا
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است

جلیل صفربیگی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چگونه دوستت نداشته باشم؟!
راه که می‌روی
با صدای قدم‌هایت
شاخه‌های درختان به رقص می‌افتند
پشت سرت
گنجشک‌ها به پرواز در می‌آیند
و کنار پایت
گربه‌ها خودشان را لوس می‌کنند
چگونه دوستت نداشته باشم؟!
چگونه؟

محسن حسینخانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من ناگزیرم از دوست داشتن
باد اگر بایستد
مرده است

مژگان عباسلو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوستت می‌دارم‌
تو به زندگی می‌مانی
به نوشیدن جرعه‌ای آب در فاصله‌ی دو رؤیا
به بوییدن عطرِ یکی نامه‌ْ پیش از گشودنش‌
به سلام هر سپیده‌دم‌
به فرونشاندن عطش اطلسی‌ها
به زنگ بی‌هنگامِ تلفن‌
با خبری گوار یا ناگوار
به پرسیدن نشانی آشتی از عابری اخم‌آلود
به گشودن پنجره رو به بی‌حیایی باران‌
به تماشای چهره‌ی ماه از شکاف پرده‌ها
به شبنمی که کنج‌ِ چشمان یکی کودک می‌نشیند
آن‌سوی ترکه‌ی نخست ناظم دبستان‌
به بوییدن گونه‌ی سیب پیش از گاز زدن‌
به شنیدن صفحه‌ای پرغبار از خنیاگری مرده‌
به تحریر شرحه‌شرحه‌ی او در گردنه‌های گریان ترانه‌
به قدم زدن در گورستان‌
به ریسه رفتن فاح*شه‌ای تنها در شب تار
به رقص پُر شتاب پشه‌ها
فراگِرد چراغ کوچه
به بالا پریدن گربه از دیوار
و به انتظار و من تو را دوست می‌دارم‌
چرا که دوست می‌دارم زندگی را
آب را و رؤیا را
بوییدن نامه را
سلام سپیده و عطش اطلسی را
زنگ تلفن و اخم عابر را
ماه را و پنجره را
شکاف پرده و چشمان کودک را
بوسه‌ی سیب‌ُ غبار صفحه را
تحریرُ ترانه را
گورستان‌ُ فاح*شه را
رقص‌ُ گربه را
و انتظار را!

یغما گلرویی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین