در حال تایپ دلنوشته آن آدمِ همیشگی |نوژان پارسیان فرد

* بسم الله النور *
نام اثر : آن آدمِ همیشگی

ژانر : عاشقانه
به قلم : نوژان پارسیان فرد
منتقد و ناظر : @shadab

مقدمه:
تو در زندگی من نوری هستی که مرا از تاریکی می رهاند.
مرا گر نگاه کنی، جز خودت چیز دیگری نمیابی؛
از دلتنگیِ ظریفی که به شکل اشکی پدیدار می شود، از گوشه ی چشم مشکی رنگم می چکد تا
عشقی که تمام وجود مرا در بر گرفته و گاه به شکل کلماتی مزین آشکار می شود.



 
آخرین ویرایش:
•○°●‌| به نام خالق واژگان ‌|●°○•°

do.php



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
‌‌


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.
‌‌

قوانین تایپ دلنوشته


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.


درخواست جلد برای آثار

‌‌
پس از گذشت حداقل 15 پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.


درخواست نقد دلنوشته

‌‌
پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.


درخواست تگ برای دلنوشته


همچنین پس از ارسال 20 پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود..


اعلام اتمام آثار ادبی

‌‌
اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود..


درخواست انتقال به متروکه

‌‌‌

○● قلمتان سبز و ماندگار●○



«مدیریت تالار ادبیات»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
[به ظرافت آن گیاه ]


عمری بود که تورا گم کرده بودم و روزگارانی بسیار که بی تو بر من بیهوده گذشت، حال که تو به من باز گشته ای و دنیا نیمی از وجودم را به من هدیه بخشیده، با آغوشی باز به استقبال انتظار می روم، چرا که بهر من هر تلخی ز تو شیرین است.
می دانم فاصله ها یک روز در هم می شکنند.
کاش زودتر از موعد می شد که در آغوشت خود را گم کنم، غرق شوم، با تو یکی شوم، اما گردانه ی آن ساعت اندکی کند تر به دور خود می گردد، شاید هم آن روز هرگز نرسد؛ مثلاً تو مرا نخواهی!
اما چه کسی می تواند تو را از من بگیرد؟
تو تا ابد در قلب من زندگی خواهی کرد.
بارها ریسمان بینمان به اندازه ای باریک شده بود که با تلنگری پاره شود، اما نشد!
در پس تمام این ها خدایی وجود دارد که حواسش را جمع کرده و مواظب آن گیاه کوچک عشق است، که از قلب من روییده و تا قلب تو رشد کرده.


 
آخرین ویرایش:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین