اتمام یافته اپیزود دژاوو | مبینا دلگشایی کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
مشاهده فایل‌پیوست 47730

نام اثر: دژاوو
نویسنده: مبینا دلگشایی
ژانر: عاشقانه - تراژدی
ناظر: @MRyWM
سطح : فاقد تگ

ویراستار: @DiMond

توضیحات:
اپیزود درباره‌ی دختری‌ست که از دار دنیا، فقط مادربزرگ بیمارش برایش باقی مانده و هیچ دوست و آشنایی ندارد.
در یکی از شب‌هایی که از اوضاع و احوالش گله می‌کند، برای خود رویایی می‌سازد که در آن یک مرد اسرارآمیز مانند فیلم‌ها، در پشت پنجره‌اش، در حال گوش دادن به صدایش است؛
اما ناگهان قلبش این رویا را واقعی می‌بیند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 47720
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.



قوانین تایپ اپیزود، پادکست و دکلمه در انجمن کافه نویسندگان


هرگونه آثار شما در این بخش نباید کمتر از 7 پارت و بیشتر از 25 پارت شود.


شما می توانید پس از ارسال 5 پارت از اثر خود، درخواست نقد، درخواست تگ و درخواست جلد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.

درخواست نقد

درخواست نقد برای اپیزود دکلمه و پادکست


درخواست تگ

درخواست تگ برای اپیزود پادکست دکلمه


درخواست جلد

درخواست جلد برای دکلمه پادکست اپیزود


هر پست شما نباید کمتر از 8 خط باشد و بیشتر از 25 خط نباید ادامه یابد .



همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال 7 پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.

اعلام اتمام

اعلام اتمام اپیزود پادکست و دکلمه


نکته : تنها آثاری که تگ می‌گیرند، توسط گویندگان تیم آوای کافه نویسندگان ضبط می گردد و متن آن برای دانلود به صورت فایل pdf روی سایت اصلی قرار می‌گیرند.



اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

مشاهده فایل‌پیوست 47719

°|مدیریت تالار ادبیات|°
 
آخرین ویرایش:
از دیشب تا حالا، حسم به وجود داشتن‌ات بیشتر شده. آن‌قدر که مطمئنم الان داری صدام رو می‌شنوی!
چند تا تصویر محو، مثل پازل حل نشده تو ذهنم هستند که هنوز نتونستم حل‎شون کنم. انگار خیلی از تیکه‌هاش گم شده.
حتی حس می‌کنم می‌شناسمت. یه آشنای قدیمی؛ یه آشنای ناآشنا!
(خنده کوتاه)
شاید فعلاً باید به همین اسم صدایت کنم، آشنای ناآشنا!
چهره‌ات رو یادمه؛ اما مثل اینکه شماره چشم حافظه‌ام خیلی بالاس و عینکشم گم کرده.
از اسمت هم که کلا چیزی یادم نیست.
(مکث)
امروز همش به فکرت بودم؛ آن‌قدر که کل اطلاعات مهم فلشم پاک شد. آره می‌دونم، خیلی براش زحمت کشیده بودم اما بدبختانه باید باز از اول، این همه راه رو طی کنم؛ فکر کنم یه هفته‌ای مشغولشم.
(بغض)
کاش امروز پیشم بودی؛ کاش هم شب‌ها پیشم باشی، هم صبح‌ها.
دوست دارم یکی کنارم باشه که ازم قوی‌تر باشه، کمکم کنه، تشویقم کنه؛ اما حیف که هیچ‌کس رو ندارم جز مامان‌بزرگم که حتی نمی‌تونه سرم رو نوازش کنه و باهام حرف بزنه.
خوبه که هستی!
امیدوارم همه‌ی این‌ها هم و خیال نباشه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین