شعر اشعار علیرضا روشن

انجمن کافه نویسندگان

به بدرقه ات

من آب ریختم

و هنگامى که رفتنت را تماشا مى کردم

دیدم تمام درختان کوچه

وقتى از کنارشان رد مى شوى

پشت پایت برگ مى ریزند

و تمام پرندگان زمین

وقتى از مقابل شان مى گذرى

پر مى ریزند



تو رفتى...

همه تنها شدیم

من

درخت ها

پرنده ها ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
انجمن کافه نوییندگان

در صدا کردنِ نام تو

یک "کجایی؟" پنهان است...

یک "کاش می بودی"

یک "کاش باشی"

یک "کاش نمی رفتی"

من نامِ تو را

حذف به قرینهء این همه دلتنگی و پرسش

صدا می زنم ...

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein
دارد پاییز ميرسد؛

انار نیستم

که برسم به دست‌های تو...

برگم؛

پر از اضطراب افتادن...



? علیرضا روشن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Hosein

MonjiMonji عضو تأیید شده است.

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعـر
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
6,586
پسندها
پسندها
13,244
امتیازها
امتیازها
703
سکه
618
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین