بنویس=)

103- طلوع و غروب آفتاب رو توصیف نکنید.?

?|× یکی از شوخی‌های رایج بین نویسنده‌ها و ناشرها بحث درباره‌ی نویسنده‌های تازه‌کاریه که فضای ارزشمند داستانشون رو با توصیف طلوع و غروب آفتاب حروم کردن.
?|× کافیه به جای طلوع بنویسین: «انگشتان گلگون آفتاب سپیده‌دم» و تا مدت‌ها این توصیفتون موجب خنده‌ی محفل های ادبی و نویسنده‌ها می‌شه.

✏️بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
104- می‌تونید برای نشون دادن حس و حال شخصیت چیزهایی که می‌بینه رو مرتبط با حسش توصیف کنید.?

مثال:
? «مینا به گوشه‌ی خیابان نگاه کرد. تیر چراغ برق پیاده‌رو مثل کارگران دوره‌گرد و نزار می‌ماند»
در این جا انگار مینا حس خوبی نداره.?

? «مینا به گوشه‌ی خیابان نگاه کرد. تیر چراغ برق پیاده‌رو، مثل دلقک لاغری بود که روی کره‌ی درخشانی تعادلش را حفظ کرده است»
این جا انگار حال مینا بهتر تصور می‌شه.?

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
105- از کلمه‌های اضافه استفاده نکنین.☀️
مشتش را سفت فشرد.❌
?مشت رو آیا شل فشار میدن؟
به سرعت، دوان‌دوان از خیابان گذشت.❌
?وقتی کسی می‌دوه آیا داره یواش می‌ره؟
✏️بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
106- بعضی وقتا لو دادن داستان به شکل مبهم، نیازه.?
مثال:
?نمی‌دانست که دروغش باعث مرگ کسی خواهد شد.
اینجا به خواننده شوک وارد می‌شه: چطور یه دروغ می‌تونه باعث مرگ کسی بشه؟ و داستان رو ادامه می‌ده.?
✏️بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
107- داستان رو با مشکل‌گشای غیبی تموم نکنید.❄️
فکر کنین کلی وقت بذارین و داستان مفصلی از مشکلات به ظاهر حل نشدنی یه نفر رو بخونین.⚡
بعد یهو یه نفر وارد داستان بشه و همه‌چیز رو درست کنه و همه چیز گل و بلبل بشه بره پی کارش.?
این حال‌گیریِ محضه.☄
تو تئاترهای یونان شخصیت‌ها توی مشکلات حل نشدنی میفتادن، یهو یه خدا می‌اومد با دبدبه و کبکبه‌ی خداگونه‌ش همه‌چیز رو حل می‌کرد و تماشگران با شادی هلهله می‌کردن. اما خواننده امروزی غر می‌زنه.?
✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
108- چشم‌ها متن رو با سریع‌خوانی می‌خونن.?
از کلمات قدرتمندی که توی متن انعکاس دارن استفاده کنین که احساس بشن.?
یه خواننده ممکنه موقع خوندن یه جمله مهم پلک بزنه، یا ردش کنه، یا به هر صورت نبینتش.?
پس اتفاقات و جمله‌های مهم رو کش بدید. محاله خواننده از تمام اون جمله‌ها بگذره.?
✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
109- با استفاده از گفت‌وگو شخصیت‌ها رو خلق کنید.

?«هنوز هم آشپزیت بده. می‌رم مرکز شهر، تمدید اعصابی بکنم و یه استیک بخورم.»

⛲️|• توی این دیالوگ ساده، کلی اطلاعات وجود داره: شخصیت از آشپزی همسرش خوشش نمی‌آد. رک‌گوئه و روابطش با زنش تیره‌ست. دل خوشی از خونه‌ش نداره، پول کافی هم داره و زنش نمی‌تونه مانع رفتنش بشه.

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
110- از آشکارسازی سرنخ‌ها نترسید.?
شمای نویسنده می‌دونید هر سرنخ چه معنی‌ای داره و به چی قراره برسه.?
اما خواننده که نمی‌دونه! راحت باشین، از اینکه بهش سرنخ بدین نترسین.⚡
بذارین خواننده هم کمی فکر کنه. توی طول داستان اونم تکاپو داشته باشه.?
ما به خاطر اینکه خودمون می‌دونیم، فکر می‌کنیم یه ذره سرنخ دادن همه‌چیو لو می‌ده درحالی که این‌طور نیست.?

✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
111- چی‌کار کنیم که خواننده، نه تنها قهرمان رو ستایش کنه بلکه شیفته‌ش هم بشه؟⚰
فرض کنین قهرمان داستان می‌پره تو استخر که یه پسربچه رو نجات بده. خوب حرکت شجاعانه‌ای بود.?
حالا فرض کنین همون قهرمان بیماری‌ای داشته باشه: در صورتی که فعالیت اضافه داشته باشه، می‌میره. اگه با این حال پسربچه رو نجات بده، اون موقعه که واقعا یه قهرمان می‌شه. و خواننده بهش علاقه‌مند می‌شه.?
✏️بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
112- آثارتون رو نشون هرکسی ندید.?
اگه نشون دوست‌هاتون بدین، حتی اگه متنتون ایراد داشته باشه به‌خاطر اینکه ناراحت نشین به‌به و چه‌چه می‌کنن و می‌گن متن عالیه و شما ایرادهای متن رو نمی‌فهمین.?
اگه نشون دشمن‌هاتون بدین، مسخرتون می‌کنن و می‌گن که این افتضاحه و روحیه‌تون از بین می‌ره.?
برای نقد، آثارتون رو نشون یه آدم بی‌طرف بدین.?
✏️ بنویس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین