شعر □■ خودک*شی ناخواسته ■□

انجمن کافه نویسندگان

تلخ ترین نوع التماس وقتی که یکی با بغض میگه :
تو اصلا دوسم داری ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد
با چراغی همه‌ جا
گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌کس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

دلم شکسته ست و
هیچکس دردم را نمی داند
آه از این غم که با من
می سوزد و می سازد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

رفتی و از آن همه بودنت
جا مانده دست‌ خطی به روی دفترم
آنگاه که نوشتی :
بی‌ تو پای رفتن ندارم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

فراق و دوریت دیوانه ام کرد
چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدايي
که با هر آشنا بیگانه ام کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

ما را از کودکی
به جدایی ها عادت داده اند
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوب ها / بدها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان
حسرت
يعنی تـــــــو کـه در عين بــودنت
داشتنت را آرزو می کنـــم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

به پشت سر نگاه میکنم
شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشه
اما افسوس
همه کاسه ی آب بدست ، منتظر رفتن من هستند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

فراق و دوریت دیوانه ام کرد
چو مجنون راهی ویرانه ام کرد
چنان داغی به دل ماند از جدايي
که با هر آشنا بیگانه ام کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین