اشعار چمدان پر تردید | هادی عباسی کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
?به نام خداوند شعر?
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شاعر گرامی!

کاربران اهل شعر، لطفا پیش از ارسال هر گونه پست نقد، قوانین بخش را مطالعه فرموده و سپس نقدتان را ارسال نمایید.

قوانین بخش نقد و بررسی اشعار

لطفا از فرستادن هر گونه پست اسپم خودداری فرمایید.

برای آگاهی از چگونگی نقد اشعار به تاپیک آموزشی زیر مراجعه نمایید.

«چگونگی نقد و بررسی اشعار»

برای درخواست نقد و بررسی اشعارتان در تاپیک زیر درخواست دهید.

«درخواست نقد و بررسی اشعار»

شاعر گرامی در صورت وجود هر گونه مشکل و ابهام به خصوصی بنده مراجعه نمایید.

لینک تاپیک شعر:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
3,675
پسندها
پسندها
6,155
امتیازها
امتیازها
338
سکه
85
?بسم الله النور?


?در ابتدا نگاهی گذرا بر قالب شعر می‌اندازیم:
شاعر قالب شعری انتخاب نکرده بود و انتظار می‌رود این‌کار را جهت دریافت امتیاز بیشتر انجام دهد!


?درباره‌ی زبان:
زبان بعضی اشعار قدیمی [ادبی] بوده و در اکثر اشعار دیده می‌شود که شعر به زبان محاوره به نگارش درآمده که شاعر باید تصمیمی برای ویرایش آن‌ها داشته باشد. چینش واژه‌ها کنار هم به زیبایی و با خلاقیت بوده. انتخاب واژه‌ها نیز باتوجه به زبان شعر به درستی صورت گرفته و شاعر مهارت خود را در این زمینه به خوبی به رخ کشیده. برای مثال شعر زیر هم به زیبایی چینش و خلاقیت شاعر اشاره دارد و هم زبان ادبی:

"هر چه که می روم چرا راه نمیبرم به تو
هر چه که می رسم چرا باز نمی رسم به تو
دیری و دوری و بعید شعری و شوری و سپید
هر چه که می رسد نوید باز نمی رسم به تو
خانه به خانه سر به سر کوچه به کوچه در به در
واحه به واحه بی ثمر باز نمی رسم به تو
هر چه نماز کرده ام دست دراز کرده ام
راز و نیاز کرده ام باز نمی رسم به تو
راه غرور بسته ام شرم حضور جسته ام
از همه دست شسته ام باز نمی رسم به تو
شعر به شعر بسته ام قافیه ها شکسته ام

شاعر دلشکسته ام باز نمی رسم به تو"

ایراد اساسی دیگر رعایت نکردن زبان شعر در پارت‌ها نیز می‌باشد و مشخص نیست زبان یک پارت چیست... برای مثال:
"تا وقتی رو به روی من نشستی
باید رو صورتت لبخند باشه
دلم زندونیه چشماته میخوام
چشمات با دلم هم بند باشه
با هرکسی خندیدنش را دوست دارم
از دور حتی دیدنش را دوست دارم
دل کند از من عاقبت اما من خر

دیوانه‌ ام دل کندنش را دوست دارم"

اما همانطور که گفته شد بهتر است اشعار یا به زمان ادبی و یا به زبان محاوره نوشته شوند تا اینکه هر یک به زبانی جداگانه و نگارشی متفاوت به نمایش گذاشته شوند.


?درباره‌ی استعاره‌ها، تشبیهات، کنایات و تعابیر و... شاعر:
شاعر نوآوری خاص و قابل توجهی به همراه نداشته اما از آرایه‌های قابل توجهی بهره‌مند بود. چرا که هر یک از این آرایه‌ها عواطف شاعر را به خواننده منتقل می‌کرد و مسبب جذابیت شعر بوده. بیشتر آرایه‌های به کار رفته تشبیه بوده و گاه با تشخیص و استعاره نیز روبه‌رو بوده‌ایم. شاعر علاوه‌بر زیبایی بخشیدن به اشعارش توانسته بود مفهوم و منظور خود را به خواننده انتقال دهد.


?درباره‌ی پیام و مضمون فکری شعر:
اکثر اشعار به عاشقانه اندوهناکی اشاره دارد، به فردی که ترک شده از جانب معشوق، به فردی که گله‌مند است، به فردی که تمام وجودش از غم پر شده. دیگر اشعار نیز موضوعات پراکنده‌ای که تمامشان به غم و تنهایی و کلافگی [و گاها موضوعات دیگری] از مردم می‌باشد منتهی می‌شود.


?درباره‌ی شکل و نمای شعر:
شاعر تا جای ممکن سعی بر ایجاد وزن کرده‌ و در این زمینه موفق بوده اما ابیاتی به چشم می‌خورد که قوانین تقطیع را نقض کرده‌اند. مانند:

"نبرده ام سر سوزن سودی از صبرم
کسی که باخت منم از قم*ار بیزارم"


بعضی اشعار از قالب یک شعر درآمده و گاهاً حالت ترانه و یا دکلمه به خود گرفته. مانند:
"شده دوس داشته باشی که
که زمان نگذره کنار کسی
یک نفر کل زندگیت باشه
که نتونی به زندگیت برسی
کاش میشد تمام عمر منو
بنویسن برای دیدن تو
من دلم تنگ میشه از حالا

خوش بحال لباس تو تن تو
[از اینجا به بعد وزن تغییر می‌کند که هم می‌تواند دلیلی بر ترانه بودن (خارج کردن وزن از یکنواختی) و هم اشتباه شاعر در تقطیع اشعارش باشد.??] نمیدونی چقدر خوبه که اینجا
میتونم با خیال تو بخندم
تو ایستادی کنارم مثل هربار

فقط کافیه چشمامو ببندم"


?درباره‌ی روش ترکیب و تالیف شعر:
"تو نیستی و غزل ها چه زود می میرند
اسیر بازی تلخ و سیاه تقدیرند
تمام آینه ها از تو می گویند
تمام آینه ها از تو تصویرند
من و خیال تو و یک جماعت صدرنگ
تمام مردم این شهر اهل تزویرند
کمی به زخمهای تنم نمک بزنید
که یادشان نرود از کجا نمک گیرند
چگونه شرح دهم لحظه های دردم را
که در مساحت یک واژه جا نمی گیرند
به حال این دل من لا اقل دعا بکنید

که بال های نگاه دلم زمینگیرند"
دفتر اشعار به این پارت شروع می‌شود که نبود معشوق را به تقدیر دانسته و از مردم تقلبی و دورو اطرافش گله داشته که او را دائما آزار داده‌اند. شاعر در این شعر به روح افسرده و غمگینی اشاره دارد.
"من حتم دارم عاشقم هستی
وقتی هنوزم سبز میپوشی
وقتی به جای چای مثل من
بازم یه قهوه تلخ مینوشی
من حتم دارم مثل اون روزا
دوس داشتنت گرم و دل انگیزه
من حتم دارم فصل دلتنگیت
باز عاشقونه، مثل پاییزه
حالا تموم حرف من باتو
جا مونده تو حجم عظیمی آه
بشکن سکوت بسه این تردید

با گفتن یک جمله ی کوتاه"
اتمام اشعار با این پارت غیرقابل باور بود. شروع طوفانی و پایانی معمولی. شاعر در این قسمت هنوز امیدی به عشق میان دو فرد مذکور دارد و پایان را وصال می‌پندارد.


?درباره‌ی نوع شعر:
اشعار عاشقانه هستن که گاها رنگ و بوی تراژدی را به خود گرفته‌اند و در این زمینه ایرادی به چشم نمی‌خورد. بهتر است شاعر قالب شعری نیز انتخاب کند و اشعار خود را یک‌دست کند.


?سایر نکات:
1_ ژانر انتخاب کنید.
2_ درخواست جلد دهید.
3_ نکات نگارشی نظیر نیم‌فاصله و تایپ صحیح کلمات را نیز رعایت کنید.

?شاعر: @هادی عباسی
?منتقد: @حورا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین