❤ بــه عـشقـت بـگـو ...❤

من از باران
‎چتر را به خاطر می آورم
‎و از تو
‎اشک هایم را
‎همه چیز وارونه است
‎خانه پر از ابر
‎و آسمان پر از گریه هایی ست
‎که تبخیر شده اند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران
بهانه ای بــــــود...
کـــــه زیر چتـــــر من...
تا انتهای کــــــــــــــــــــــــ ــوچه بیایی
کاش...
نه کوچـــــــــــــــه انتهایی داشت..
و
نه باران بند می آمـــــد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هوا ابریست
نفس بالا نمی آید
بزن باران، نوازش کن، تن رنجور مردم را
زمین حال بدی دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نخ باران ،
به سرانگشت تداعی تو وصل است ..
یاد می آورمت ، ابر می آوری ام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
باران که می آید،
دل دیگر
سر به راه نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می بندم چترم را،
حتی باران هم
خیسم نمی کند!
عجیب دلم گرفته
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نه نگاهِ من در نگاهت گره خورد
نه زیرِ باران در یکــ هوایِ دو نفره یِ بهاری دست در دست با تو قدم زده اَم
نه وقتی غمگین بوده اَم در آغو*شِ تو آرام گرفته اَم
و
نه فریاد زده اَم که عزیزم عاشقت هستم
من فقط تــو را یواشکی دوست دارم !
و این خودش برایِ من به تمامِ دُنیا می ارزد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کجاست ؟
آنکه سر وقت بیاید، بماند، نرود
باران را بهانه کند
فردایش آفتاب را
و روزهای دیگر وابستگی را
کجاست؟
کسی که شبیه هیچکس نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از وقتی شنیده ام باران با تو نسبت دارد
به پایِ چشمانم افتاده ام تا ببارند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره دلم بی قراره
نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین