ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #1 شب هلاکم میکند، اندیشهی غمهای روز ...! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #2 خوشبختی لم داده بر روی منحنی کوچک لبخندت... . آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #3 بی تو آوارم و بر خویش فرو ریختهام ای همه سقف و ستون و همه آبادی من. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #4 و هیچگاه به جملهها اعتماد نکن. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #5 تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف...! تو چنین خوب چرایی...!؟ آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #6 شهر با هیچکسی کار نداشت! غیرِ یک منظرهی تار نداشت! برزخی بود که دیوار نداشت! پس به آیینه پناه آوردم! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
شهر با هیچکسی کار نداشت! غیرِ یک منظرهی تار نداشت! برزخی بود که دیوار نداشت! پس به آیینه پناه آوردم!
ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است. نویسنده رسمی رمان نویسنده رسمی رمان مدیر بازنشسته برتر سال برتر فصل ویژه قدردانی وفاداری فعال محبوب خلاقیت حرفه ای مدیر رسمی مدیر ارشد نویسنده رسمی نوشتهها نوشتهها 12,166 پسندها پسندها 14,489 امتیازها امتیازها 648 سکه 1,108 1/16/24 #7 " خسته از مسیر کمی انتها میخواهم همین... " آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24