شعر اشعار منور

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

آن ستاره ی غمگین کل کهکشانم بود..

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

از گریه ام در خانه ای در حال ویرانی
از چیزهایی که نمیگویم ؛ که میدانی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

جهان آلوده ی خواب است و
من در وهم خود بیدار...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏به چنگ آورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمتِ آشفته حالی را...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
کولی کنار آتش
رقص شبانه ات کو؟!

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

چشمت بلای جان و تو از جان عزیز تر...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

خوش می‌روی به تنها
تن‌ها فدای جانت

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
‏مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست ، مبر ای یار که ما از تو نخواهیم برید

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه میکرد و گفت شادم و رفت..

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

آن را که وفا نیست
ز عالم کم باد !