شعر اشعار منور

[والـــہوالـــہ عضو تأیید شده است.]

‌
سرگشته چون موجم ولی
دريای غـم، ساحل ندارد ...


#رهی_معیری

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

اما گاهی
آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
می پیچید.‌..

سهراب سپهری​

 

[مَـهـوا]

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس …

 

[مَـهـوا]

دلم تنگ ندانم صبر کردن

ز دلتنگی بوم راضی بمردن

ز شرم روی ته مو در حجابم

ندانم عرض حالم واته کردن

باباطاهر

 

[مَـهـوا]

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران

 

[مَـهـوا]

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

 

[مَـهـوا]

ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی

******

 

[مَـهـوا]

فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز

 

[مَـهـوا]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

 

[مَـهـوا]

گر از من زشتی ای بینی به زیبایی خود بگذر
تو زلف از هم گشایی به که ابرو در هم اندازی