شعر اشعار منور

[مَـهـوا]

هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت

 

[مَـهـوا]

نیستی کم! نه از آینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه

 

[مَـهـوا]

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن
تو بگو من به تو مشتاق‌ ترم یا تو به من؟
زنده‌ ام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

در اين هنگامه‌ ی بی‌ همدمی
شادم غمی دارم!
#حسین_زحمتکش

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

احوالِ دلم، یک سَره باران شده بی تو!
#طاهرهاباذریهریس

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

فغان از قهر لطف اندود...
#سعدی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

درد دارد خوردنِ زخم از نمک پرورده ای...
#حسین_زحمتکش

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

عشق، بی بودنِ تو
آشِ دهن سوزی نیست...
#محسن_انشایی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

مرهَم نَجویی زخم را!
خود زخم را دارو شوی...
#مولانا

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

گفتم ای دوست! تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم...
#سجاد_سامانی