به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر اشعار منور

شب دل کندنت می پرسم آیا باز میگردی؟
جوابت هر چه باشد ،بر سوال خویش می گریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر جنگیده بودم،دست کم حسرت نمی خوردم
ولی من بر شکست بی جدال خویش می گریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به گردم حلقه می بندند یاران و نمی دانند
که من چون شمع هر شب بر زوال خویش می گریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی گریم برای عمر از کف رفته ام،اما
به حال آرزوها ی محال خویش می گریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دل خونست و
چِشم چشمه ی خون!
#فاضل
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
داغ جانسوز من از خنده‌ی خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم‌انگیزتر است ..
#رهی_معیری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فراخایِ جهان
سرشارِ از آزادی و شادیست
اگر این دیو و این دیوار‌
که می‌بندد رهِ دیدار،
بگذارد...‌‌!
#شفیعی_کدکنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غم مخور دادرَسِ عاشقِ مظلوم خداست...
#ملک_الشعرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است
#خیام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا