شعر اشعار منور

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

اول اگرچه با سخن از عشق آمده،
آخر خلافِ آنچه ک می‌گفت می‌رود...
#افشین_یداللهی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

صبر درمان من است از تلخ و شيرينش چه باک؟!
هر چه باشد ناگزیرم هر چه باشد حاضرم
#فاضل_نظری

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

حسرت کش دیدارم و منت کش یاران
بی کس چو قلم مو به کف آورد همین است
#محمد_سهرابى

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

گرم بیایی و‌ پرسی: چه بردی اندر خاک؟
ز خاک نعره برآرم: "که آرزوی تو را"
#بیدل‌_دهلوی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

دیروز ک دست از زدن تار کشیدم
افتادم و آهی ز دل زار کشیدم

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

وابسته‌ی یک دمیم،آن هم هیچ است...
#خیام

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

خورشید گرفته‌تر از آن است که بشود گفت: غروب !
یا مردی از رفتن مانده است، یا زنی از آمدن ...!
#رضا_کاظمی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

جمعه را با غزلی، چای و کتابِ شعری
می‌شود بود اگر تنگیِ دل بگذارد...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

میشود موقع رفتن همه‌ات را ببری؟

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

دل به او دادم و او کرد به جانم بیداد
هیچکس نیست که داد من از او بستاند
#سلمان_ساوجی