شعر [بازسوز]

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

حدیث روشن ظلم شما و ذلت ما
حقیقت است، چرا صحبت از مَجاز کنیم؟

•پروین اعتصامی•​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم

[وحشی بافقی]​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
مِی خور! مخور اندوه، که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می

~خیام~​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته
می‌گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تب‌دارِ سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار...

سهراب سپهری​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

مثلِ‌ عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم‌ هستی و
بین من و تو فاصله‌هاست...

فاضل نظری​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

کجایی تو؟
که‌ام من؟
و جغرافیای ما
کجاست...؟

احمد شاملو​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

من
از مصاحبتِ
آفتاب می آیم،
کجاست
سایه...؟
​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

آن‌قدرها سکوت تو را
گوش می‌دهم،
تا گوشم از شنیدنِ بسیار
کر شود... .

••محمدعلی بهمنی••​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم

°° مولانا °°​

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

شمعدانی شده ام...
تا به ساقه ی نازک تنهایی ام دست می بری
بوی خوش دوستت دارم...
همه ی ایوان دلم را بر می دارد



••سوسن درفش••​