نصیحتتون به زندگی..!

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع بلوط
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بعد آن همه نصحیت و نطق غرا زل زده نگاهم می کرد!می گفت اسمش زندگیست ولی مثل مرده ها تماشایم می کرد. انگار که مجسمه باشد و گوش هایش سیمانی .
دلخور از بی توجهی هایش سگرمه هایم را در هم کشیدم. و در کمال تعجب او هم اخم کرد. از وقاحتش خنده ام گفت و با صدای بلند خنده ام پرواز کرد. اوهم با صدای بلند خندید.گویی آینه ای روبه رویم ایستاده باشد. کلافه از جایم برخاستم. او هم بلند شد. به او گفتم.
《بعد این همه نصحیت مسخره ام می کنی؟》
با همان عصبانیتی که در چهره من بود جواب داد.
《من را نصحیت نکن. من فقط واکنش های تو را نشان میدهم.قانون های من را یاد بگیر تا به ساز تو برقصم.》
افسون امینیان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدم باش:eusa_whistle:رحم داشته باش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

بلوط

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
نوشته‌ها
نوشته‌ها
705
پسندها
پسندها
50
امتیازها
امتیازها
78
سکه
2
کاش بعد هر خوبی پشت سر هم خوبی رو نشون می دادی و قرنی یکبار غم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین