- Jun
- 9,056
- 24,693
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
چقدر باید از توصیف استفاده کرد؟
چگونه توصیفات ریزبینانهتر و مفصلتری بنویسیم؟
?|× توصیف بیش از حد نه تنها نمیتواند کمکی به رمان کند بلکه میتواند باعثِ کندی و دلزدگی خواننده شود. خواننده دوست دارد رمان رو به جلو حرکت بکند. یعنی جریان حوادث و کنش شخصیتها را ببیند.
?|× توصیف یعنی نوشتن تصاویر ثابت که حرکتی ندارد.
?|× شما یک بار میتوانی بنویسی:
مرد خودکار را برداشت و روی کاغذ یادداشتی برای لیلا نوشت.
?|× یا اینکه با توصیفات بیشتر بنویسی:
مرد خودکار آبی ظریفی را که توی جامدادی سفالی گوشه میز بود برداشت و به آهستگی و با حرکات ماهرانهی قلم روی کاغذ سفید مشغول نوشتن شد. مهتاب از شیشهی پنجره به روی میز میتابید و سایهی دست مرد روی کاغذ میافتاد. با تاملِ بسیار نامهای برای لیلا نوشت.
?|× این شما هستی که باید تشخیص بدهید اشاره به آبی بودن و ظریف بودن خودکار یا محل جامدادی ضرورتی دارد یا نه؟ کمکی به شناخت شخصیت و پیشبرد رمان می کند یا نه؟ یا صرفا میخواهید با شرح و توصیف بیشتری بنویسید و در قلمفرسایی غرق شوید. گاهی لازم است برای فضاسازی به سراغ توصیف رفت. اما هر چیزی اگر به دام افراط بیافتد نتیجهی معکوس خواهد داشت.
?|× فکر نمیکنم بشود قبل از نوشتن به صورت دقیق تخمین زد که یک فصل از کار چند صفحه خواهد بود. اصرار نابجا برای کش دادن یک فصل با توصیف باعث آبکی شدن کار خواهد شد.
?|× از هر ایدهای باید به اندازهی ظرفیتش انتظار داشت. از یک دانهی گندم نمیشود در هر برداشت یک کامیون گندم به دست آورد. مگر اینکه همان بار اول دانههای بسیاری بکاریم. بنابراین نباید تلاش کنیم جاهایی از رمان را که به نظرمان نحیف هستند با توصیف چاق بکنیم. باید برگردیم سروقت طرح رمان. لاغریِ بیش از حد رمان مربوط به طرح است و نه توصیف.
?|× اگر واقعا احساس میکنید که به توصیف کردن نیاز دارید و از عهده نوشتن توصیف بر نمیآیید راهکارش این است:
?|× تمامی حواستان را به کار بیندازید. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه. و وقتی در یک موقعیت از داستان قرار گرفتید از تمامی حواس برای توصیف استفاده کنید.
?|× مثلا همان نمونهی بالا را میتوانیم به این شکل بنویسیم:
روی صندلی جابهجا شد و پاهایش را از کف سرد اتاق جمع کرد. طعم تلخ چای سرد از دهن افتاده هنوز توی دهانش بود. به رفتن لیلا فکر میکرد و تلخی در دهانش بیشتر میشد. بوی کهنگیِ کاغذهای پیش رو حالش را به هم میزد. انگار در میان انباری از روزنامههای باطله گرفتار شده باشد. روزنامههایی که خبر رفتن لیلا را تیتر یک زندگیاش کرده بودند. دستهایش را توی تاریک—روشن اتاق نگاه کرد. سفید و سرد و بی روح بودند. به نظر نمیآمد توانی برای برداشتن خودکار داشته باشند. از میان دهها خودکار و مداد توی جامدادی باید کدام را بر میداشت؟ لیلا چه رنگی را دوست داشت؟ آبی یا مشکی؟ چشمهایش را مالید. سرش تیر کشید. دست انداخت و خودکار آبی ظریفی را از توی جامدادی بیرون کشید...
?|× می بینید که با توصیفات بیشتر فضای حسی داستان را بسط دادم.
بنابراین در صورت لزوم برای نوشتن توصیفات بیشتر میتوانید از تمامی حواستان استفاده نمایید.
چگونه توصیفات ریزبینانهتر و مفصلتری بنویسیم؟
?|× توصیف بیش از حد نه تنها نمیتواند کمکی به رمان کند بلکه میتواند باعثِ کندی و دلزدگی خواننده شود. خواننده دوست دارد رمان رو به جلو حرکت بکند. یعنی جریان حوادث و کنش شخصیتها را ببیند.
?|× توصیف یعنی نوشتن تصاویر ثابت که حرکتی ندارد.
?|× شما یک بار میتوانی بنویسی:
مرد خودکار را برداشت و روی کاغذ یادداشتی برای لیلا نوشت.
?|× یا اینکه با توصیفات بیشتر بنویسی:
مرد خودکار آبی ظریفی را که توی جامدادی سفالی گوشه میز بود برداشت و به آهستگی و با حرکات ماهرانهی قلم روی کاغذ سفید مشغول نوشتن شد. مهتاب از شیشهی پنجره به روی میز میتابید و سایهی دست مرد روی کاغذ میافتاد. با تاملِ بسیار نامهای برای لیلا نوشت.
?|× این شما هستی که باید تشخیص بدهید اشاره به آبی بودن و ظریف بودن خودکار یا محل جامدادی ضرورتی دارد یا نه؟ کمکی به شناخت شخصیت و پیشبرد رمان می کند یا نه؟ یا صرفا میخواهید با شرح و توصیف بیشتری بنویسید و در قلمفرسایی غرق شوید. گاهی لازم است برای فضاسازی به سراغ توصیف رفت. اما هر چیزی اگر به دام افراط بیافتد نتیجهی معکوس خواهد داشت.
?|× فکر نمیکنم بشود قبل از نوشتن به صورت دقیق تخمین زد که یک فصل از کار چند صفحه خواهد بود. اصرار نابجا برای کش دادن یک فصل با توصیف باعث آبکی شدن کار خواهد شد.
?|× از هر ایدهای باید به اندازهی ظرفیتش انتظار داشت. از یک دانهی گندم نمیشود در هر برداشت یک کامیون گندم به دست آورد. مگر اینکه همان بار اول دانههای بسیاری بکاریم. بنابراین نباید تلاش کنیم جاهایی از رمان را که به نظرمان نحیف هستند با توصیف چاق بکنیم. باید برگردیم سروقت طرح رمان. لاغریِ بیش از حد رمان مربوط به طرح است و نه توصیف.
?|× اگر واقعا احساس میکنید که به توصیف کردن نیاز دارید و از عهده نوشتن توصیف بر نمیآیید راهکارش این است:
?|× تمامی حواستان را به کار بیندازید. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه. و وقتی در یک موقعیت از داستان قرار گرفتید از تمامی حواس برای توصیف استفاده کنید.
?|× مثلا همان نمونهی بالا را میتوانیم به این شکل بنویسیم:
روی صندلی جابهجا شد و پاهایش را از کف سرد اتاق جمع کرد. طعم تلخ چای سرد از دهن افتاده هنوز توی دهانش بود. به رفتن لیلا فکر میکرد و تلخی در دهانش بیشتر میشد. بوی کهنگیِ کاغذهای پیش رو حالش را به هم میزد. انگار در میان انباری از روزنامههای باطله گرفتار شده باشد. روزنامههایی که خبر رفتن لیلا را تیتر یک زندگیاش کرده بودند. دستهایش را توی تاریک—روشن اتاق نگاه کرد. سفید و سرد و بی روح بودند. به نظر نمیآمد توانی برای برداشتن خودکار داشته باشند. از میان دهها خودکار و مداد توی جامدادی باید کدام را بر میداشت؟ لیلا چه رنگی را دوست داشت؟ آبی یا مشکی؟ چشمهایش را مالید. سرش تیر کشید. دست انداخت و خودکار آبی ظریفی را از توی جامدادی بیرون کشید...
?|× می بینید که با توصیفات بیشتر فضای حسی داستان را بسط دادم.
بنابراین در صورت لزوم برای نوشتن توصیفات بیشتر میتوانید از تمامی حواستان استفاده نمایید.
آخرین ویرایش توسط مدیر: