[ غـــُــرغـــُــریــــآتــ ـــ .... ]

باید دستها را زیر چانه گذاشت
به وسعت قرنها
به حقیقت این واژه فکر کرد
بعد از “انسانیت” یک کامای بزرگ بگذار
شاید به کما رفته باشیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچ انتظاری از کسی ندارم
و این نشان دهنده قدرت من نیست
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عاشق که میشوی
نا آرام میشوی ،
گاهی حسود ،
گاهی خود خواه ،
گاهی دیوانه،
گاهی آرام ،
گاهی شاد ،
گاهی غمگین ،
گاهی خوشبخت ترین
یک روز به خودت میایی میبینی تنهایی ؛
تنها ترین
هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و حرف زدن...
تنها غم میماند کنارت ...و تنهایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میدونی چرا باختی؟
چون وقتی خواستی من ببازم,یادت رفت
که منـــــــ یارت بودم ♥ نه حریفت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد
دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم که
سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از من فقط خبر داشت ،
همین!
مثل مردمی که می دانند
جایی از جهان جنگ است ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلـــــم را
تهـدیدكردم که اگــر یکــ بار دیگر بهانه ات را گـرفت
می دهــم دوباره بسوزانيش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی تمـــــــام راه را آمـــــــــدم
وقتی تــا تـــــو هیـــــــچ نمانــــــــده بـــــــود
چـــقدر دیـــــر یادش آمـــد خـــــــدا
که ما قـــسمت هم نبودیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه دنیای عجیبی است
همه میگویند،حرف دلت را بزن
اما هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین