در حالت افراشته، بدن در حالی که صاف و کشیده و متعادل است، سفت و بی تحرک نیست، به عبارتی الاستیک، نرم و ارتجاعی است. چانه آویخته به فک بالاست. سربالای قفسۀ سـ*ـینه و درست در وسط شانههاست، نه متمایل به جلو یا عقب، و نه متمایل به راست یا چپ است. ستون فقرات- بخصوص در ناحیه مهرههای گردن کشیده است. شانه ها راحت، و به این خاطر دستها سنگین و به دلیل نیروی جاذبه، به طرف زمین آویزان هستند. لگن خاصره در یک چرخش بسیار نامحسوس به گونهای به طرف جلو متمایل است که از خمیدگی در ناحیۀ کمر کاسته شده و مهرهها دراین ناحیه نیز کشیده احساس میشوند. پاها صاف اما نه سفت بلکه درناحیه زانوها بسیارنرم و قابل تحرک باقی میمانند. به دنبال نرمی زانوها و کشیدگی مهرهها در ناحیۀ کمر، لگن خاصره سفت و محکم نگاه داشته شده نیست بلکه به ستون فقرات آویزان است. توازن بر روی هر دوپا برقراراست و آنها بر روی زمین باهم موازی و به اندازۀ لگن ازهم فاصله دارند.
مسلما قرار دادن بدن در این حالت، در آغاز برای فردی که به حالت نادرست بدن خود عادت کرده باشد بسیار سخت و دشوارخواهد بود، اما در جریان تمرینهای ورزشی مناسب، با آزاد شدن تدریجی بدن از تنشها و بازیابی قدرت و اندازۀ طبیعی ماهیچهها، حالت صحیح بدن به عادتی نو بدل گشته و جایعادت کهنه و نادرست مینشیند. در حالت صحیح سر نه راست نگاه داشته شده، بلکه سبک بر روی ستون مهرهها نشسته است، شانهها آزاد و ستون مهرهها کشیده و الاستیک است و لگن خاصره نگاه داشته شده نیست بلکه آویخته به ستون فقرات است. در نمونۀ زیرحالت افراشته و صحیح بدن با حالت نادرست آن مقایسه شده است.
نفس ازدوبخش دم وبازدم تشکیل میشود. هنگام دم، هوا وارد بدن میگردد وهنگام بازدم دوباره ازبدن خارج میشود. سرعت تنفس بسته به فعالیت بدن تنظیم میگردد.
بدن در فعالیت و تلاش با سرعت و هنگام آرامش آهسته و آرام تنفس میکند و حجم هوای تنفسی نیز بنا به درجۀ شدت فعالیت کم و زیاد میگردد. میان این دو نقطۀ مقابل هم، یعنی تلاش سخت و آرامش کامل، دستگاه تنفسی، با تغییرات و نوسانهای متفاوت، خود را با فعالیت بدن هماهنگ کرده و رسیدن اکسیژن کافی برای سوخت و ساز را فراهم میکند. فعالیت دستگاه تنفسی از مرکز تنفس که در بصل النخاع و پل مغزی قرار دارد کنترل می گردد.
خواندن یا سخنگفتن هنگام بازدم صورت میگیرد. بدون هوا، تارهای صوتی به ارتعاش درنیامده و در نتیجه صدایی تولید نخواهد شد. خواننده همزمان با دم وارد نقش آوازی حنجره میگردد و در حقیقت با آن ساز درون خود را سریع به حال آماده باش می آورد. تفاوت تنفس صحیح – که من آن را به دلیل مربوط بودن موضوع بحث به آواز، تنفس آوازی مینامم- با تنفس عادی در عامل زمان است. معمولا هنگام تنفس عادی عمل دم و بازدم بطوریکنواخت صورت میگیرد و پس از مکثی کوتاه عمل تنفس (دم و بازدم) تکرار میگردد. هنگام خواندن آواز اما معمولا دم سریع و بازدم آهسته میگردد، زیرا در طول آن یک جملۀ موسیقایی کوتاه یا طولانی نیز بایستی ادا شود. البته سریع بودن دم نیز نسبی است گاهی مطابق با احساسی که باید بیان گردد میتواند طولانیتر نیز باشد.
برای مثال در یک قطعۀ دارماتیک، که میان جملات آن سکوتهای طولانی نیز قرار دارد، زمانی را که خواننده برای دم بکار میگیرد با زمانی که در قطعات کلراتور در اختیار دارد و او را مجبور به کشیدن نفس با سرعت سریع میکند، متفاوت است.
ماهیچههای تنفسی به دو گروه تقسیم میشوند، ماهیچه های اصلی تنفسی و ماهیچههای کمکی. ماهیچه های اصلی تنفسی عبارتند از دیافراگم و ماهیچه های میان دندهای. در تنفس عمیق و شدید ماهیچه های کمکی نیز به کار افتاده و به انجام تنفس یاری میرسانند. نام بردن این ماهیچه ها و عمیق شدن در آناتومی را در این زمینه ضروری نمیدانم. بی شک علاقهمندان به آناتومی در اینترنت اطلاعات کافی در این زمینه خواهند یافت. در این مقاله به آناتومی تا حد ضروری و مناسب با این بحث پرداخته میشود.
اصلی ترین ماهیچۀ تنفسی دیافراگم است که معمولا بدلیل روش اشتباه زندگی امروزی سست و تحرک آن محدود گردیده است. پس از آن ماهیچه های میان دندهها مهمترین ماهیچه هایی میباشند که درعمل تنفس بطور فعال سهیم هستند. علاوه برآنها ماهیچههای پشت، شکم، ماهیچه های ناحیۀ شانه و گلو نیز در تنفس عمیق به عنوان ماهیچههای کمکی نقش دارند. کوچکترین تنش اضافی در بدن و بخصوص در این نواحی بر روی کیفیت تنفس تاثیر گذاشته و ایجاد اختلال در شیوۀ روان و بدون تنش آن میکند. اختلال در تنفس استفاده از تواناییها و پتانسیل صدا را تقلیل میدهد.
دیافراگم – بزرگترین ماهیچه بدن – مانند پردهای فضای قفسه ســینه را ازفضای شکم جدا میکند. دیافراگم به ترتیب به زایدۀ خنجری، دندههای تحتانی و غضروفهای آنها و تنۀ مهرههای اول تا سوم کمری متصل است. فرم این ماهیچه در حالت انبساط گنبدی شکل است و در حالت انقباض به طرف پایین حرکت کرده و صاف میشود و در راه خود اندامهای درون شکم را به پایین، جلو و پهلوهاهل داده و به این ترتیب باعث افزایش حجم قفسۀ ســینه میگردد. در پی این افزایش حجم در شُشها خلاء (فشار منفی) ایجاد شده و به دلیل این تفاوت فشار بافت اسفنجی ششها که بوسیلۀ پرده ای دوجداره به قفسۀ ســینه پیوسته است هوا را به درون خود میمکند. نیاز به یاد آوری است که نقش دیافراگم به طورمستقیم تحت کنترل انسان نیست بلکه این ماهیچه – مانند ماهیچۀ قلب- یا کار خود را به طور خودکار بی کم و کاست انجام میدهد، و یا به دلایلی – بعضا به خاطر سستی و تنبلی – انجام نمی دهد. هرگونه تلاش برای دسترسی مستقیم به آن بیهوده است. فونکسیون این ماهیچه را – درست مانند قلب – تنها به طور غیرمستقیم یعنی با حرکات حساب شده می توان تحـریـک کرد. قفسۀ ســینه شامل ۱۲ جفت دنده، جناق ســینه و ۱۲ مهرۀ پشت است. قلب و شش ها در قفسۀ سـ*ـینه قرار دارند.
قفسۀ سـ*ـینه تنها در قسمت تحتانی خود که دنده های پایینی از جلوآزاد و به جایی متصل نیستند، امکان افزایش حجم قابل ملاحظه دارد و درست در همین قسمت است که خواننده میتواند از نظر حجم بیشترین نفس را بگیرد.
تنفسی که در قسمت بالای قفس ســینه صورت میگیرد یعنی نفس شانهای ، به دلیل محدود بودن امکان افزایش حجم در این ناحیۀ قفسۀ ســینه، بسیار سطحی و کم است و داری انرژی کافی برای تولید صدایی با هستۀ قوی نیست.
در روند یادگیری خواننده در حقیقت کنترل بر تنفس را می آموزد. با تمرین های روزانه جایگاه تنفس خود را اصلاح کرده به عمق قفسۀ سـ*ـینه انتقال میدهد. او علاوه بر یادگیری نفس گیری سریع و پر حجم، می آموزد که جریان بازدم را آهسته و یکنواخت گرداند. اگر هوای بازدم به هنگام خواندن آواز جریانی یکنواخت نداشته باشد خواننده مجبور خواهد شد که یا گلو را تنگ کند – که دراین صورت صدای تولید شده با فشار خواهد بود – یا برای تولید صدای پر انرژی از فشار بیش از حدِ هوا کمک بگیرد – چیزی که او را وادار به تنفس بیشتر با فواصل کوتاه و گاهی بیهنگام خواهد کرد. درهر دو روش صدمه زدن به صدا از پیش برنامه ریزی شده است. به تدریج حنجره سفت و سخت گردیده و حالت متحرک و چالاک خود را ازدست خواهد داد. پرتنش بودن و متحرک نبودن حنجره دلیلی است که بسیاری از دوستداران آواز ایرانی را در یادگیری این هنر ناامید میسازد.
همان گونه که اشاره شد حجم هوای تنفس شده بسته به فعالیت بدن، متفاوت است. هنگام خواندن آواز نیز خواننده بسته به طول جملۀ موسیقایی که باید ادا کند بطور خودکار حجم متفاوتی از هوا را تنفس میکند. بنابراین در کنار روش تنفس آرام و عمیق از نظر حجم Tiefe Atmung ، بایستی تنفس سریع و کم حجم Schnappatmung را نیز آموخت.
پس از آموختن گونههای مختلف تنفس بایستی بدن را در انتخاب تنفس کوتاه یا بلند در متن موسیقی آزاد گذاشت. به تعبیری تسلط بر تنفس صحیح چنان در بدن خواننده نهادینه میگردد که بدن او بطور ناخودآگاه و خودکار متناسب با احساس نهفته در موسیقی و طول جمله، نفس میگیرد.
چگونه میتوان تنفس صحیح را آموخت
قبل از پرداختن به فراگیری تنفس صحیح ابتدا بایستی مدتی بر روی تنفس خود تمرکز کنید؛ باید پی ببرید که اصولا چگونه تنفس میکنید. آیا هنگام تنفس شانههای شما بالا و پایین میرود و یا اینکه قسمت پایینی قفسۀ سـ*ـینه باز و بسته و حجیم میشود و به دنبال آن شکم هنگام دم کمی به جلو و هنگام بازدم به جایگاه خود بازمیگردد. روش نفس کشیدن شما در حالتهای خوابیده به پشت، نشسته و یا ایستاده چگونه است.
پس از آشنایی با روش تنفس خود میتوانید از تمرین های زیر برای اصلاح کردن و یا تقویت آن استفاده کنید.
به پشت بخوابید و سعی کنید اعضا و عضلات بدن خود را کاملا رها کنید. رهایی کامل به زمان و تمرین مداوم و بخصوص صبر نیازمند است، این زمان را به خود بدهید و صبر مورد نیاز را بکاربندید. مطمئنا در حالت خوابیده به پشت متوجه خواهید شد که هر چه بدن روی زمین آزادتر، شل تر وگستردهترمیشود، نفس شما آرامتر وکم کم جایگاه آن از قسمت فوقانی قفسۀ ســینه و شانه ها به عمق بدن تغییرمییابد. با دست یافتن به رهایی و انبساط کامل و واقعی بدن، متوجه خواهید شد که بدن خود به خود و بدون دخالت و کنترل آگاهانه قادر است عمل دم و بازدم را انجام دهد. جریانی که همیشه هنگام خواب نیز بدون دخالت انجام میپذیرد. در این مرحله شما مشاهدهگرتنفس خود هستید و نه هدایت کنندۀ آن. با تکراراین تمرین سعی کنید این روش تنفس را آگاهانه به یاد بسپارید. نتیجه گیری مهم از این تمرین این است که تنفس صحیح با آزادی و آرامش در بدن وابسته است. با تمرین این روش پی خواهید برد که هنگام دم، بخش پایینی قفسه ســینه بازشده، دندهها به دلیل کش آمدن ماهیچه های بین دندهای و همچنین پشت ازهم فاصله میگیرند و قفسه سـ*ـینه از پشت نیز به زمین نزدیکتر میشود و شکم کمی بزرگ میشود. همان گونه که اشاره شد، بزرگ شدن شکم به این دلیل است که پرده دیافراگم که هنگام بازدم گنبدی شکل است هنگام دم به پایین حرکت کرده و ارگانهای داخل شکم را به پهلوها و جلو، یعنی دیوارۀ شکم فشار میدهد.
درک مفهوم واژۀ “فشار” که در اینجا بکار بـرده شده است بسیار ضروری و حساس است. منظور از آن فشار طبیعی و بنیادی است و نه فشاری که به عمد تشدید شده باشد. هنگام این تمرین در حالت خوابیده هنگام دم به فراخ شدن قسمت پایینی قفسۀ ســینه بخصوص در ناحیۀ پشت توجه کنید. در حالت ایده آل این فراخی در تمام جهات قفسۀ ســینه انجام میگیرد،هم درجلوی قفسۀ ســینه وهم درپهلوها و پشت. بازدم بایستی تنها با کمک جمع شدن قفسۀ ســینه و بازگشت ماهیچههای بین دنده ها و دیافراگم به حالت اصلی خود و بدون دخالت و تلاش صورت گیرد.
قدم بعدی بکارگیری این روش تنفس در حالت نشسته و ایستاده است. رسیدن به این طرزتنفس همانگونه که اشاره کردم گاهی زمان میخواهد و نیازمند صبر، آرامش درونی وتمرکز است. در حالت عصبی و متشنج، تنفس تند و سطحی انجام میپذیرد. در این حالت بدن و دستگاه تنفسی به رهایی و انبساط واقعی نخواهند رسید. روشهای بسیاری برای رها شدن relax و رسیدن به آرامش درون وجود دارد که آموختن بعضی از آنها به هنرجویان توصیه میشود. (درمقالهای بطورجداگانه و بطور مفصل به یوگا و تمرین های سودمند آن برای خوانندگان و هنرجویان آواز و همۀ کسانی که به تندرستی خود اهمیت میدهند، خواهم پرداخت).
در حالت صاف نشسته و شانه های خود را ریلکس کنید. یک دست خود را روی شکم در ناحیه ناف گذاشته و سعی کنید در این مکان آرام از بینی تنفس کنید. توجه کنید که هنگام دم شکم به جلو می آید و هنگام بازدم دوباره به جای خود بازمیگردد. این تنفس، تنفس دیافراگمی یا شکمی Bauchatmung نام دارد.
در حالت افراشته ایستاده و دستهای خود را در دو طرف انتهای قفسۀ ســینه بر روی دندههای آخر به گونهای که شستها در طرف پشت و چهار انگشت دیگر در طرف جلوی قفسه ســینه قرار دارند تکیه دهید، شانه ها را ریلکس کنید. سعی کنید از بینی در این ناحیه تنفس کنید. توجه کنید که قفسۀ ســینه هنگام دم فراخ و بزرگ می شود و هنگام بازدم دوباره به شکل نخست خود باز میگردد. این تنفس، تنفس ســینهای Brustatmung نام دارد.
تنفس شکمی و ســینه ای را با هم ادغام کنید. افراشته ایستاده، دست راست را بر روی شکم و دست چپ را بر انتهای قفسۀ ســینه به صورتی که در بالا گفته شد تکیه دهید، شانه ها را ریلکس کنید.
ابتدا در شکم نفس بکشید و نفس کشیدن را ادامه دهید تا قسمت پایینی قفسۀ ســینه نیز حجیم شود. بدن را به هنگام بازدم آزاد بگذارید. بازدم بدون دخالت شما و به وسیلۀ جمع شدن ماهیچه های میان دندهای و بازیافتن حجم عادی قفسۀ ســینه و بازگشتن دیافراگم به حالت انبساط صورت خواهد گرفت. در انجام آن دخالت نکنید، تنها آن را نظاره کنید.
تمرین شمارۀ ۳
هدف از این تمرین آهسته کردن بازدم است. در حالت افراشته بایستید از بینی نفس بکشید و هنگام بازدم از دهان لب.ها را جمع کرده و شعلۀ شمعی خیالی را با فوتی ملایم و لطیف به حرکت درآورید. در این تمرین زمان بازدم باید تقریبا دو برابر دم باشد، برای نمونه اگر دم را در۴ ثانیه انجام میدهید سعی کنید بازدم را در ۸ ثانیه انجام دهید. چنانچه دورههای تنفسی را طولانی تر میکنید توجه داشته باشید که بازدم همیشه از نظر زمانی دو برابر دم باشد. هنگام تنفس از تلاش بیش از اندازه اکیدا پرهیز کنید و سعی در یکنواختی جریان هوا هنگام بازدم داشته باشید. توجه کنید که در طول تمرین های تنفسی حالت صحیح بدن و انعطاف آن را نبایستی از دست بدهید.
این تمرین را در حالت خوابیده، نشسته و هنگام راه رفتن نیز انجام دهید. هنگام راه رفتن (با سرعت Andante ، نه تند و نه خیلی آهسته) تنفس خود را با شمار قدمهای خود هماهنگ کنید. برای نمونه با دو قدم یک نفس بگیرید و با چهار قدم آن را بیرون دهید.
تمرینهای تنفسی در ابتدا ممکن است موجب بی نظمی و آشفتگی در تنفس و حتی سرگیجه، سر درد و … گردند و سرعت تنفس -از بیم کمبود اکسیژن – برعکس سریعتر شود. در این صورت از ادامۀ تمرین خودداری کنید و به شیوۀ عادی نفس بکشید تا ناآرامی پایان یابد. با تکرار این تمرین – چندین بار در روز- بدن رفته رفته به آن عادت خواهد کرد.