تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی بکار بردن آرایه تکرار در نوشته‌ها

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,693
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
•[?]• معمولا می‌گن در نوشته‌هاتون چیزی رو تکرار نکنید. در واقع بهتره تکرارهای بی‌ریخت و ناشی نداشته باشید؛ وگرنه خیلی‌ها از ابزار تکرار برای تاثیرگذاری بهتر در نوشته‌ها استفاده می‌کنن.

•[?]• اگه عمدا تکرار کنید خوشگل می‌شه، اگه سهوا تکرار کنید زشت. مثلا به موسیقی فکر کنید. کلا درباره‌ی تکرار و الگوهاست. اگه تکرار نداشت، فقط سروصدای بیخود می‌شد.


•[??]• چند نمونه تکرار خوب:

1⃣ اسکروج تنها جلادِ خود بود، تنها رئیس خود، تنها وارث برگزیده‌ی خود، تنها بهره‌بردارِ مقصودهای خود، تنها دوست خود، و تنها سوگوار.
?- سرود کریسمس، چارلز دیکنز


2⃣ احساس خوشحالی کردم چون دیدم بقیه خوشحال‌اند و چون می‌دانستم باید احساس خوشحالی کنم، اما خوشحال نبودم.
?- ۲۶۶۶، روبرتو بولانو

اینجا کلمه‌ی "خوشحال" چهار بار تکرار شده، اما هر بار به هدفی متفاوت.
۱- اون خوشحاله.
۲- بقیه خوشحال‌اند‌.
۳- مجبوره خوشحال باشه.
۴- حقیقت: اصلا خوشحال نیست.

این‌ جمله‌ نمونه‌ی خوبی از اینه که جمله وقتی تموم می‌شه با آغازش کلی فرق داشته باشه. اولش فکر می‌کنیم راوی خوشحاله، بعد غافلگیر می‌شیم چون می‌فهمیم مجبوره چنین حسی داشته باشه و از ته دل خوشحال نیست. جمله سفریه که ما رو به حقیقت می‌رسونه.


3⃣ اما صبح بخیر! صبح به خیر به تو و شماها! به همه‌ی بیمارام می‌گمش، چون من بدترین نوع ریاکارها هستم؛ از همه‌ی ریاکارها، بین ریاکارهای بدجنس و حقه‌باز، من بدترینشونم.
?- دوباره برخاستن سر ساعتی شایسته، جاشوا فریس

این جمله‌ها متقارن‌اند و از هر طرف خونده بشن باز یک معنی می‌ده.


4⃣ تقریبا هیچ‌چیز آزاردهنده‌تر از آن نبود که زمان تلف‌شده‌مان را برای چیزی تلف کنیم که ارزش وقت تلف کردن نداشت.
?- سپس به پایان رسیدیم، جاشوا فریس

اینجا فریس داره درباره‌ی کار کردن در اداره‌ها حرف می‌زنه، و تلف کردن وقت مهم‌ترین دغدغه‌شه. "تلف کردنِ وقتِ تلف‌شده" زیباست چون نشون می‌ده زمان همین‌جوریش از دست رفته ولی قراره دوباره با پروژه‌های بی‌ارزش هدر بره.


5⃣ شخص افسرده در دردِ احساسیِ ناجور و پایان‌ناپذیری بود؛ و ناممکن بودنِ بیان کردن یا به اشتراک گذاشتن این درد، خود جزئی از درد بود و عاملی دخیل در وحشتِ بنیادی‌اش.
?- مصاحبه‌‌ی مختصر با مرد کریه‌منظر، دیوید فاستر والاس

در جمله‌ای درباره‌ی افسردگی، "درد" سه بار تکرار می‌شه. می‌خواد با تکرار درد رو توی سر خواننده بکنه، انگار می‌خواد واقعا درد افسردگی و تلاش شخصیت برای برقراری ارتباط رو ببینید.


6⃣ چون دنیا مکان سکوت است، آسمانِ شب هنگامی که پرندگان به مکانی وسیع و ساکت می‌روند.
?- وصیت‌نامه مری، کولم توبین

فقط دوتا تکرار، که کاملا هم مثل هم نیستن: سکوت و ساکت. مثل پژواک می‌مونه؛ بخش اول توصیف اساسی سکوتِ دنیاست و بخش دوم به بخش کوچک‌تری، سکوتِ پرنده‌ها می‌پردازه.


7⃣ چیزهایی هستند که چنان نابخشودنی‌اند که بقیه‌ی چیزها را به آسانی بخشودنی می‌کنند.
?- نیمه‌ی خورشیدی طلایی، چیماماندا انگزی آدیچی

اینجا تکرار بر اسای دو چیز متضاده: بخشودنی و نابخشودنی.
چالشی برای شما: جمله‌ای بنویسید که واژگان متضاد داره و پس و پیشِ راوی رو نشون بده.


8⃣ قبلا تنهایی را می‌دانستم، و پوچی در دشت، اما هرگز هیچ‌چیز نبودم، هیچ‌چیزی که روی هیچ‌چیز شناور است، هیچ‌چیز نمی‌شناسدش، تنهاتر و سردتر از فضای میان ستارگان.
?- طوطی و اُلیویر در آمریکا، پیتر کری

این تنهاترین جمله‌ی دنیاست. پیتر کری واژه‌ای انتخاب می‌کنه که تم تنهایی رو القا کنه، واژه‌ای به‌جز خودِ تنهایی، چون اگه "تنهایی" رو تکرار کنه به اندازه‌ی زمانی که باعث بشه احساس تنهایی کنید قدرتمند نمی‌شه. اون با واژه‌ی "هیچ‌چیز" این کار رو انجام می‌ده.
"هیچ‌چیز" واقعا باعث می‌شه احساس تنهایی کنید. چهار بار تکرار می‌شه و از پا می‌اندازتون.


ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,693
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
9⃣ تو بی‌خواب هستی، تو به خودت این ره بگو: حقایقی ژرف هستند که فقط شب‌ها به بی‌خواب‌ها آشکار می‌شوند، مثل کانی‌های تابنده و رگه‌دار که در تاریکی می‌درخشند اما در غیر این صورت زمخت و عادی‌اند، باید چنین کانی‌هایی را در فقدانِ نور بررسی کنی تا زیبایی‌شان را کشف کنی، تو به خودت این را بگو.
- بهمن‌های کوچک و داستان‌های دیگر، جویس کارول اوتس

بیشتر تکرارهایی که تا حالا بررسی کردیم تکرار واژه بودند، حالا تکرار عبارت داریم.
"تو به خودت این را بگو."
در ابتدا که ظاهر می‌شه، چیز خسته‌کننده‌ایه، اما دوباره که تکرار می‌شه، مثل نقطه اوج جمله می‌مونه: نمونه‌ای از گول زدنِ خوده.
بی‌خوابی به راوی آسیب می‌زنه، اما اون باور داره که کمکش می‌کنه از درد بیشتر اجتناب بشه.


? هر شخص ستاره‌ای داشت، هر ستاره‌ای دوستی داشت، و برای هر شخصی که ستاره‌ای حمل می‌کرد کسِ دیگری بود که انعکاسش می‌داد، و همه این انعکاس را مثل یک راز در قلب خود نهان می‌کردند.
- برف، اورهان پاموک

چند نوع تکرار متفاوت. ستاره سه بار تکرار می‌شه. شخص دو بار تکرار می‌شه و انعکاس هم دوبار.
اما وقتی می‌خونیدش زائد به نظر نمی‌رسه. چون تکرارِ غیرلازم نیست. تکرار زیبا دقیقا چیزیه که جمله نیاز داره.


1⃣1⃣ پارانویدها پارانوید نیستن چون پارانویدن، بلکه به این خاطر که مدام خودشون رو، ابله‌های لعنتی، عمداً توی موقعیت‌های پارانویدی می‌اندازن.
- رنگین‌کمان جاذبه، توماس پینچن

پینجن معمولا بامزه‌ست، و اینجا زیادی خنده‌دار شده. می‌گه مشکل پارانویدها خودشون نیستن، دنیای اطرافشونه. تم رایج در آثار پینچن پارانویاست؛ بنابراین لابد خوب منطقش رو می‌دونه.
(پارانویا: کژپنداری و بدبینی)

2⃣1⃣ او جوان بود به گونه‌ای که همه‌ی جوان‌ها جوان‌اند.
- خزنده‌ی دیوار/وال‌کریپر، نل زینک

اینجا استعاره داریم. او جوان بود به گونه‌ای که... چیزی. نل زینک انتظارات‌تون رو برآورده نمی‌کنه و می‌گه فقط یک راه برای جوان بودن هست؛ این‌که واقعا جوان باشی.


3⃣1⃣ هیچ قلبی به اندازه‌ی قلب ترسو بی‌رحم نیست.
- انجیل به گفته‌ی پسر، نورمن میلر

اینجا متناقض‌نما/پارادوکس داریم. شما فکر نمی‌کنید قلب ترسو، قلب بی‌رحمی باشه. با دومین‌ تکرار "قلب" میلر انتظارات‌تون از جمله رو درهم می‌شکنه.


4⃣1⃣ نوری کاتولیک بود چون مادرش کاتولیک بود، و مادر نوری کاتولیک بود چون پدرش کاتولیک بود، و پدرش کاتولیک بود چون مادر اون کاتولیک بود، البته سابقاً.
- داستان جاودان نوری، نیکلسون بیکر


•[??]• تکرارهای معروف در دیالوگ‌های سینمایی:

✨ باشگاه مبارزه: اولین قانون باشگاه مبارزه اینه: درباره‌ی باشگاه مبارزه حرف نمی‌زنی.
✨ بازگشت به آینده: جاده؟ جایی که می‌ریم، جاده نیاز نداریم.
✨ راننده تاکسی: با من حرف می‌زنی؟ با من حرف می‌زنی؟ با من حرف می‌زنی؟ با کدوم خر دیگه‌ای حرف می‌زنی؟ با من حرف می‌زنی؟ خب، من تنها کسی‌ام که اینجام.
✨ جیمز باند: باند. جیمز باند.

•[??]• تکرارهای معروف در ادبیات داستانی:

✨ دکتر سوس: بیندیش و حیرت کن، حیرت کن و بیندیش.
✨ جینگو: به مردی آتش بده و یک روز گرم می‌شود، اما او را به آتش بکش و تا آخر عمرش گرم می‌شود.
✨ لمونی اسنیکت: حقیقت غم‌انگیز اینه که حقیقت غم‌انگیزه.
✨ هملت: واژگان، واژگان، واژگان!
✨ منظومه‌ی دریانورد کهن: آب، آب همه‌جا، بی‌قطره‌ای برای نوشیدن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا