با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @_mahdi.8399_
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
بهنامتعالی
نام اثر: به زبان پاپکو
نام نویسنده: سارا مرتضوی
ژانر: فانتزی، رئال جادویی
خلاصه:
داستان از زبان من است. منی که، از بدو تولد تا مرگم چند سالی به کوتاهی گذشت. به اندازهی 82 ماه ناقابل. میخواهم از فراز و نشیبهای زندگیم برایت بگویم. از بچههایم و عاقبتشان!
این داستان واقعی است. برای مطالعه داستان کلیک کنید!
بهنامتعالی نقد داستان "به زبان پاپکو"
منتقد داستان "mahdi.8399"
نوع نقد "نقد شورای داستانکوتاه"
تاریخ تحویل "۲۳ مرداد ۱۴۰۰"
?ارکانهای اولیه?
۱. عنوان داستان:
عنوان داستان کوتاهتون رو به زبان پاپکو انتخاب کردید؛ خب در نگاه اول به راحتی میتوان محور بودن کارکتر داستان و زاویه دید اول شخص رمان رو تشخیص داد.
به نوعی نام کاراکتر اصلی رو در عنوان قرار دادید، که از جذابیت عنوان میکاهد. ولی خب از انجای که نام انتخابی کاراکتر خیلی استفاده شده نیست، میشود چشم پوشی کرد. ولی جدا از ان عنوان رمان اولین رکنی هست که خواننده با ان مواجه میشود و انتظار میرفت با عنوانی خلاقانهتر روبرو بشیم. عنوانی که کمی چاشنی ابهام درونش وجود داشته باشد و باعث جلب توجه خواننده بشود.
۲. ژانر داستان:
در ژانر های انتخابیتون ژانر اصلی رو فانتزی و ژانر فرعی رو رئالیسم جادویی انتخاب کردید. خب اول لازمه توضیح کوتاهی درباره دوتا ژانر انتخابیتون بدم...
ژانر فانتزی ژانری هست که در اون چند دنیا متوازی وجود دارد، برای مثال کاراکتر شب میخوابد و صبح در دنیایی متفاوت بیدار میشود.
ژانر رئال جادویی هم ژانری هست که در اون هرنوع رویداد خارقالعاده و بهویژه هرچیز روحی یا غیر قابل تعیین برای علم عقلانی اشاره دارد و در آمیختن اون با زندگی روزمره کاری نشدنی و محال هست.
انتخاب ژانر شما خبر از این میدهد که هیچ آگاهی از ژانرهای انتخابیتون نداشتید. ژانر درست اثر شما تخیلی هست که روایت از زبان حیوانات یا اشیای بیجان گفته میشود.
۲. خلاصه داستان:
در اولین نگاه به خلاصه، خلاصهای به اندازهی دو خط رو شاهد بودیم و اما فلسفه وجود خلاصه در کل برای این هست که خواننده یه کلیتی از رمان به دستش برسد و تصمیم بگیرد که داستان رو بخواند یا نه...؟
پس خلاصه باید ابهام کافی برای جذب خواننده رو داشته باشد، در این مورد شما خیلی رک گفتید که از این سن تا این سن این اتفاقات قرار است رخ بدهد و در آخر هم اشاره کردید؛ از بدو تولد تا مرگ...
با این جمله یعنی شما چگونگی پایان داستانتون رو لو دادید...
پس پدیده جذب مخاطب و جدابیت کافی خلاصه رو مشاهده نکردیم.
۴. جلد داستان:
خب ما در جلد تصویر یک سگ رو داریم که پاپکو هستش...
از اونجایی که پایان رمان به نسبت غمگین هست و ترکیب رنگ سفید و فندقی به نظرم مناسب نبود. ترکیب رنگی با محدوده تیره تر پیشنهاد میشد که همخوانی لازم رو داشته باشد.
متن زیر جلد هم متنی انگیزشی هست که وجه تشابهی با داستانتون نداشت.
۵. مقدمه داستان:
خب ما مقدمهای برای اثرتون مشاهده نکردیم. شما در مقدمه در مورد اهمیت کتاب خود مینویسید و برای خواننده توضیح میدید که چرا باید کتاب شما را مطالعه کند. به طور خلاصه، مقدمه کتاب چیزی است که خواننده را به خواندن ادامه آن متقاعد میکند. پیشنهاد میشه حتما داستانتون مقدمه تهیه کنید.
?ساختمان کلی داستان?
۱. شروع داستان:
تا اواسط پارت چهارم محدوده شروع رمانتون حساب میشود. از تنشهای بخش شروع داستان میشود به جدایی پاپکو از سزار و مرگ رعنا اشاره کرد که با تنش انتقال پاپکو به کارگاه وارد بخش میانه شد. در ادامه هرکدام از این تنشها رو جداگانه بررسی میکنیم.
اولین تنش جدایی پاپکو از سزار بود که خب به نسبت تنش کوتاهی بود... تنها نکته قابل ذکر این بود که نویسنده اشاره کرد سزار با پشت دست قویاش اشک را از صورتم پاک کرد! خب آیا این قابل باوره که سگی با پشت دست اشک سگ دیگه ای رو پاک کنه؟
بین دو تنش ما یک پرش زمانی خیلی شدید و نامعلوم رو داشتیم که بهصورت ناگهانی و بدون هیچ پیش زمینهای نویسنده به چند هفته بعد رفت و حتی از علامت *** که به معنای پرش زمانی هم هست استفاده نکرد که ضعف این بخش رو نشون میداد.
تنش دوم مرگ رعنا بود. نکته ای که قابل ذکر هست اینه که یک سگ با صاحبش را*بطه احساسی به شدت قویی رو داره و در رمانهای سورئال مشابه گفته شده. اینکه سگ پس از قطع شدن صدای صاحب بدحالش اینجور برداشت کرد که صاحبش خوب شده قابل قبول نیست. همچنین ما در ادامه هیچگونه حس ناراحتی در پاپکو ندیدیم که ناشی از مرگ صاحبش بوده باشه.
در نهایت انتقال پاپکو به کارگاه رو دیدیم که قابل قبول بود و انتقال حس جای که پاپکو بوی برنج را حس میکرد به خوبی انجام شد.
۲. میانه داستان:
از پارت پنج تا پارت هفده میانه اثر رو تشکیل میداد. خط داستانی متوالی و تناسب تنشها به خوبی رعایت شده بود. تنشهای این بخش زایمان پاپکو، جدال بین سیاهچله و ابهت، دزدی کارگاه و بهم خو*ردن تعادل ذهنی حیوانات کارگاه اشاره کرد. اوابل بخش میانه ما شاهده معارفه پاپکو با دیگر حیوانات بودیم. اینکه پاپکو حیوانی خانگی بود و تفاوت رفتارش با دیگر حیوانات به خوبی منتقل شد.
اولین تنش زایمان پاپکو بود.. انتقال حس درد به حد کافی انجام نگرفت. حالات مهابت در اون لحظه قابل قبول بود و درواقع بیهوشی پاپکو در اون لحظه کار نویسنده رو در نوشتن راحت کرد.
تنش بعدی دعوای بین دو سگ نگهبان بود... جدال بین دو سگ قابل قبول بود ولی باز جای کار داشت.
دزدی بلافاصله بعد از بستن سگها ایده ضعیفی بود دزد با با توجه به اینکه اشاره کردید میدونستند کارگاه سگ داره و با قضیه بسته بودن سگها هم خیلی ساده کنار آمدند از لحاظ باورپذیری قابل باور نبود... اینکه یک سگ در مواجه با دزدیده شدن توله اش آنقدر بیدفاع باشد و با قضیه کنار بیاید هم جای سوال داشت.
کم کم با رسیدن به بهم ریختن حیوانات از لحاظ ذهنی خواننده متوجه میشد که به پایان داستان نزدیکتر میشود... انتقال احساسات قابل قبول بود.
سیر کلی بخش میانه به شدت سریع بود. بین تنشهای مختلف هیچ اتفاقی نبود و پرشهای زمانی ناگهانی زیادی رو مشاهده کردیم. خواننده فرصت کافی برای خو گرفتن با صحنه نوشته شده رو نداشت. توصیه میکنم در بخش پرشهای زمانی و تغییر موقعیت بیشتر دقت کنید.
۳. پایان داستان
سهم خواننده از بخش پایانی رمان فقط پنج خط بود! توضیحات طوطیوار و پشت سرهمی رو مشاهده کردیم که بیتوجهی نویسنده به تاثیر بخش پایان رمان در ضمیر ناخودآگاه خواننده رو نشون میده. په پایان بندی خوب میتونه سطح رمان رو تا حد زیادی بالا ببره. توصیه میکنم پایان بندیتون رو گسترش بدین.
?ارکانهای میانی?
۱. زاویه دید
زاویه دید رمانتون اول شخص بود. که با عنوان و خط داستانی هماهنگ بود. برای پرداختن بیشتر به برخی توصیفات پیشنهاد میکنم بین داستان بخشهایی رو با زاویه دید سوم شخص نامحدود بنویسید که خیلی از ابهامات وارده مثل گذشته مهابت مشخص بشود.
۲. سیر روایت:
سیر هر بخش را در پایانش ذکر کردیم. اینجا درباره سیر کلی داستان بحث میکنیم. پرش های زمانی برنامه ریزی نشده و عدم وجود بخشهایی برای پرداختن به محیط و شخصیتها کیفیت این بخش را به شدت پایین میآورد. لازمه پرش زمانی تکمیل کردن موقعیت قبلیه ولی خیلی جاها مشاهده کردیم که بدون سرانجام رسوندن و ارائه توضیحات تکمیلی موقعیت چند هفته جلو میرفتیم. حتی در انتقال بخش میانی به پایان ما چهار روز جلو رفتیم بدون هیچ توضیحی و خیلی سطحی گفتید که پاپکو مریض شد و مرد. خب خواننده حق دارد اینجا اول پیش زمینه ذهنیش برای مرگ شخصیت اصلی رمان آماده شود! در کل روی سیر کلی رمان باید کار شود تا به حد تعادل نسبی برسدر.
۳. بافت متن:
بافت متن و دیالوگ محاورهای بود و به نظرم انتخاب خوبی بود. در طول داستان انسجام بافت به خوبی حفظ شد و ما شاهد هیچ ناهماهنگی نبودیم.
۴. دیالوگ و مونولوگ
بافت دیالوگها محاوره بود. ما شاهد یک سبک داستان سورئالیسم بودیم، پس انتظارمون از نویسنده این بود که دیالوگها با توجه تیپ شخصیتی هر حیوان تغییر کند. اگر فقط یک نفر فقط دیالوگها رو بخواند متوجه نمیشود که که یک موجود غیر انسان این دیالوگها رو میگوید. اینجا انتظار داشتیم نویسنده خلاقیت بیشتری از خودش به نمایش بگذارد.
?ارکانهای اصلی?
۱. توصیفات
همانطور که ما در داستانهای عادی چهره پردازی کاراکترها برامون مهم هست، در این سبک داستان سورئال چه بسا اهمیت چهره پردازی برامون بیشتر هم باشه! ما غیر از رنگ حیوونا هیچی ازشون نمیدونیم چیه که اونها رو از هم متمایز میکنه؟ مطمعنا جزو مواردی که با این سوال به ذهن خطور میکنه شخصیت هر کاراکتر هست. میشه گفت تقریبا به ندرت از شخصیت و حالات کاراکتر ها حرفی زده شده... چطور انتظار داریم خواننده به شخصیتهایی که هیچ شناختی ازشون نداره جذب بشه و برای خوندن ادامه رمان ترغیب بشه؟
توصیفات مکان داشتیم ولی انتظارات ما رو در طول رمان برآورده نکرد. در هر موقعیت جدید توضیحاتی پشت سر هم از یک مکان داده میشده.."زمین پر از خاکستر و خاک ذغال بود." درباره مکان جدید زندگی پاپکو همین توضیح مختصر داده شده بود جایی که دو تا از تنشهای اصلی داستان یعنی زایمان و دزدی توله پاپکو همونجا اتفاق افتاده بود.. خب این کم کاری خواننده رو از فضای رمان دور کرد.
توصیه میکنم هم در مبحث چهرهپردازی و هم در مبحث توصیفات مکان، توصیفات بصورت تدریجی و در طول رمان داده بشه تا خواننده مشتاق باشه برای دانستن ابهامات خود ادامه داستان رو دنبال کنه.
۲. فضاسازی
این رکن صرفا به معنای توصیف یک مکانی که داستان اونجا اتفاق بیوفته نیست؛ فضا سازی یعنی آماده کردن فضای رمان برای نوشتن مثلا یک تنش... فضای رمان یعنی چی؟ یعنی برنامه ریزی برای پیادهسازی تنش. این برنامه ریزی از مجموعه توصیفات مکان، اراعه حالات کاراکترها، ابهام سازی در ذهن خواننده و ... میشود. در این داستان ما فضاسازی به نسبت متوسط داشتیم. تعادل در فضاسازی تنشها برقرار نبود.. دربعضی موقعیتها مثل دزدی در کارگاه پیش زمینه محدود ذهنی برای خواننده در حد متعادل ایجاد شده بود ولی در بعضی موقعیتها مانند مرگ پاپکو خیلی سرسری برخورد شد و بدون هیچ پیش زمینهای تنش رو شرح دادید.
۳. شخصیت پردازی
کاراکتر اصلی پاپکوبود چیزی که ما ازش میدونیم اینه که سگی بود که حضورش باعث یادآوری مرگ صاحبش میشد پ مدتی از خونش دور شد... 2 تا بچه به دنیا آورد بعد مریض شد و مرد...
از بقیه کاراکترها چی میدونیم؟ توضیح کوتاهی که فقط هنگام اولین حضور شخصیت در داستان به ما داده میشد؟ شخصیت پردازی یک عمل تدریجی و زمانبره اینکه چطور یک کاراکتر رو در طول بدنه داستان به خواننده اراعه بدهیم که خواننده بتواند شخصیت را در ذهنش ترسیم کنه...
توصیه میشه این توصیف یهویی که هنگام معرفی هر کاراکتر میدید رو کنار بزارید و با عملی برنامه ریزی شده هر شخصیت رو در طول رمان به خواننده معرقی کنید.
?ارکانهای پایانی?
۱. ایرادات نگارشی
داستان بسیار کم شامل ایرادات نگارشی بود و من ایراد خاصی ندیدم.
پاراگراف بندی
در این بخش ضعیف عمل شد در طول هر تنش ما پاراگراف بندی مشاهده نکردیم. از شروع تنش تا پایانش توضیح بود و با یه پرش زمانی پاراگراف ر تموم میکردید.
فونت و سایز داستان در هر پارت متفاوت بود. اهمیت مرتب بودن ظاهری رمان در حدیه که مثلا خواننده وقتی میبینه داستانی مرتب و آراسته با پاراگراف بندی چشم نواز وجود داره ناخودآگاه به خوندن داستان جذب میشه.
توصیه میکنم با یک ویرایش کلی امتیاز این بخش رو بالاتر ببرید.
۲. سخن منتقد
خب خسته نباشید خدمت نویسنده بابت حوصلهای که به خرج دادن. ایده داستانتون ایده ضعیفی نیست خیلی جای گسترش داره؛ فقط کمی در نحوه پیاده سازی ایده کم کاری شد... پایان هربخش توصیه ها و نکات تکمیلی رو ذکر کردم. امیدوارم که سخنان ما به پیشرفت قلمتون کمک کنه و با تقویت نقاط مثبت و برطرف کردن ایراد هاتون، سطح رمانتون رو بالاتر ببرید.
با آرزوی موفقیت
مهدی
*** @سارا مرتضوی