شعر اشعار محمد الماغوط| شاعر سوری

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Lady_katayun
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ای بهارِ آینده از چشم‌هایش
ای قناری مسافر در روشنای ماه
مرا به سوی او ببر
چونان شعر عاشقانه‌ای
یا زخم خنجری
من آواره و زخمی‌ام
باران را
و ناله‌ی موج‌های دور را
دوست می‌دارم
از عمیق خواب بیدار می‌شوم
تا به زانوی زنی شیرین
که شبی او را
در خواب دیده‌ام
بیندیشم
و دمادم ** بنوشم
و شعر بسرایم
به محبوب‌ام
آن بانوی دهان مس*ت و ابریشمین پا
بگو که بیمارم و مشتاق اویم
من رد پاهایی
بر دل‌ام می‌بینم​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عشق گام‌هایی غمناک است در دل
و ملال پاییزی میان سینه‌ها
ای کودکی که به صدا درمی‌آوری
زنگ‌ دوات را در دلم
از پنجره‌ی قهوه‌خانه می‌بینم چشمان زیبایت را
در میان نسیم سرد
بوسه‌های سخت‌تر از سنگت را حس می‌کنم
ستمگری تو ، محبوب من
و چشمانت دو تخت زیر باران
مهربان باش با من
ای الهه‌ی موخرمایی
مرا آوازی ساز در دلت
و شاهینی گردِ چشمانت
بگذار ببینم عشق کوچکت را
که در عرش به فریاد می‌آید
من آن فراری‌ام با انگشتان سوخته
با چشمانی ابلهانه‌تر از مرداب
اگر ساکت و غمینم یافتی ، سرزنشم مکن
که من دلداده‌ی تو ام
دلداده‌ی مویت و لباست
و رایحه‌ی ساعدهای طلایی‌ات
محبوب من ، خشمگین باشی یا شاد
خواهش‌زای یا نه‌چندان گرم ، من دلداده‌ی تو ام
ای صنوبر غمین در خون من
از میان چشم‌های شادت
می‌بینم روستایم را
و گام‌های غمینم را میان کشتزارها
می‌بینم تخت خالی‌ام را
و موی طلایی‌ام را فروهشته بر میز
با من مهربان باش
فرشته‌ی کوچک صورتی‌رنگ
می‌روم کمی‌ دیگر تنها و سرگشته
و گام‌های غمینم
رو به آسمان دارد و می‌گرید​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو اما کیستی ؟
کشتی‌ای ؟ بادبانت کو ؟
بیابانی ؟ بادهایت کو نخل‌هایت کو ؟
انقلابی ؟ پرچم‌ها و زنجیرهایت کو ؟
شناختی فراتر از شناخت شب از تو ندارم من
اما آن که بخواهد تو را بگیرد از من
با بزرگترین خشم تاریخ رو به رو ست
به سان آن که انگشتری ها و مانده‌ی پول و دارایی سربازهای کشته شده را
به یغما می‌برد در حالی که هنوز در میدان جنگ خون می ریزند
بگو به آن که قصدی دارد
این پسرم است در حالی که من او را نزاییده‌ام
این وطن من است و مرزی برای آن نمی‌شناسم
این اشغالگر من است و در برابرش فریاد نمی زنم و سنگی برنمی دارم
خونش را مباح سازید و او را بکشید
اما به شرطی که میان بازوانم بیفتد

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین