رمان ترجمه رمان پایان ما | Mahkameh.j

ناظر: @جِیران
نام رمان: پایان ما
نویسنده: کالین هوور
مترجم : Mahkameh.j
ژانر: عاشقانه، اجتماعی

خلاصه:
بعضی وقت‌ها اون کسی که دوستت داره بیشتر از همه بهت صدمه می‌زنه.
وقتی لیلی جرقه‌‌‌‌ی احساسی رو با جراح مغز و اعصاب زرق و برق‌دار به اسم رایل کینکید حس می‌کنه، یک‌دفعه همه‌چیز توی زندگی اون خیلی خوب به نظر می‌رسه.
لیلی نمی‌تونه فکر اون رو از سرش بیرون کنه، به خصوص که بیزاری کامل رایل از روابط، نگران کننده‌ست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DAC8B471-2654-4D79-B30A-774387F7ABF1.jpeg




مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمانترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.

قوانین تالار ترجمه

برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست تگ‌‌ترجمه دهید.

درخواست تگ برای رمان در حال ترجمه

الزامی‌ست که هر ترجمه، توسط تیم نقد رمان‌های ترجمه شده؛ نقد شود! پس بهتر است که این تاپیک را، مطالعه کنید.

درخواست نقد برای رمان در حال ترجمه

برای درخواست طرح جلد رمان ترجمه شده بعد از 10 پارت، بایست این تاپیک را مشاهده کنید.

درخواست جلد

و زمانی که رمان ترجمه‌ی شده‌ی شما، به پایان رسید! می‌توانید در این تاپیک ما را مطلع کنید.

اعلام اتمام ترجمه

موفق باشید.

مدیریت تالار ترجمه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از زبان نویسنده (کالین هوور):
برای پدرم ، که تمام تلاش خودش رو کرد تا بدترین نباشه.

و برای مادرم، که مطمئن شد ما هیچ‌وقت اون رو توی بدترین حالت ندیدیم.

فصل اول

وقتی من این‌جا روی یه بلندی نشستم و از طبقه‌ی دوازدهم خیابان های بوستون، پایین رو نگاه می‌کنم، نمی‌تونم به خودک*شی فکر نکنم. دست خودم نیست، ان‌قدر از زندگیم بدم میاد که می‌خوام اون رو ادامه ندم.
من بیشتر راجع به مردم فکر می‌کنم که چرا بعد از کلی فکر، تصمیم می‌گیرن خودک*شی کنن؟ اصلاً پشیمون میشن؟ یعنی اون‌ها به زمین نگاه می‌کنن و وقتی خودشون رو پرت می‌کنن میگن:
"خب، چه مزخرف. این ایده‌ی بدی بود."
در واقع من خیلی به مرگ فکر می‌کنم. مخصوصاً امروز، با توجه به این‌که فقط دوازده ساعت قبل، یکی از حماسی‌ترین سخنرانی هایی که مردم پلتورا، مین، تا به حال شاهد اون بودن انجام دادم. راستش، شاید این حماسی‌ترین نبود. به خوبی می‌شد فاجعه بارترین اون‌ها رو در نظر گرفت.
به نظرم بستگی به این داره که از مادرم پرسیده بود یا من.
اوه مادرم، احتمالاً بعد از امروز یه سال باهام حرف نخواهد زد.
اشتباه نکنین، سخنرانی که انجام دادم اون‌ قدرها هم خوب نبود که بتونه تاریخ‌ساز شه، مثل حرکتی که بروک شیلدز توی مراسم تشیع جنازه مایکل جکسون انجام داد. یا مراسم تحویل خواهر استیو جابز، یا برادر پت تیلمن!
اما این در هر صورت حماسی بود. من اولش عصبی بودم چون قبل از شروع همه‌چیز، مراسم تشییع جنازه فوق‌العاده اندرو بلوم بود. شهردار مورد علاقه شهر من (پلتورا)، مین. صاحب موفق‌ترین آژانس املاک توی محدوده شهر. شوهر اون به جنی بلوم، محترم‌ترین دستیار آموزشی توی کل پلتورا، عشق می‌ورزید و اما پدر لیلی بلوم!
اون دختر عجیبش با موهای قرمز شلخته‌ای که داشت یه بار عاشق پسر بی‌خانمان شد و شرمساری بزرگی رو برای کل خانوادش به وجود آورد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

میـراڪلمیـراڪل عضو تأیید شده است.

مدیر ارشد بخش سرگرمی و عمومی + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
نویسنده رسمی ادبیات
نوشته‌ها
نوشته‌ها
5,253
پسندها
پسندها
1,453
امتیازها
امتیازها
328
سکه
117
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین