هر فیلمنامه الگو و طرحی مشخص دارد؛ نویسنده به سلیقه خود طرح و الگوی فیلمنامه خود را مشخص میکند. این طرح نقشه راه است و بسیار ضروری.
این الگو سه بخش دارد:
شروع
میان
پایان
قسمت اول یا شروع: طول یک فیلمنامه متعادل تقریبا ۱۲۰ صفحه معادل دو ساعت است؛ به عبارت دیگر هر صفحه از فیلمنامه معادل یک دقیقه از فیلم سینمایی است.
× به قسمت اول شروع یا آغاز میگویند و شما به عنوان یک نویسنده ۳۰ صفحه فرصت دارید که داستان و فیلمنامه خود را بنا کنید.
همانطور که میدانید هر وقت در حال مشاهده فیلمی هستید آگاهانه یا ناخودآگاه بعد از مدتی تصمیم میگیرید که از فیلم خوشتان آمده یا بدتان آمده؛ این مدت زمان تقریبا ده دقیقه اول فیلم است و این ده دقیقه ده صفحه اول فیلمنامه است.
پس در این ده صفحه باید خواننده یا بیننده را بدون درنگ جذب کنید.
تقریبا ده صفحه فرصت دارید تا خواننده بفهمد در این فیلمنامه شخصیت اصلی کیست، قضیه داستان چیست و موقعیت داستان کجاست.
مثلا" هلن دختر جسوری که عاشق ماجراجویی است از انگلیس قصد سفر دریایی به دور دنیا را میکند و داستان قرار است که حول این قضایا و اتفاقاتی که برای هلن میافتد میچرخد."
در انتهای قسمت اول یک نقطه عطف وجود دارد. نقطه عطف حادثه یا واقعهای است که داستان را به جهت دیگری هدایت میکند. این حادثه معمولا در صفحات ۲۵ تا ۲۷ فیلمنامه رخ میدهد.
"هلن با اشتباه کوچکی که مرتکب میشود به دردسر افتاده و کشتیهای پشتیبان را گم میکند. سردرگم و ناامید است تا اینکه فکری به ذهنش رسیده و با قدرتی عجیب و قریب آشنا میشود."
این قسمت حجم عمده داستان را شامل میشود و بین صفحات ۳۰ الی ۹۰ رخ میدهد. علت نامگذاری این قسمت به روبرویی این است که این قسمت سرچشمه همه برخوردها را تشکیل میدهد.
× وقتی نیازهای شخصیت داستان خود را تشخیص دهید؛ بدانید که او قرار است چه کارهایی انجام دهد و هدفش چیست؛ در این هنگام شما میتوانید شما میتوانید با در نظر گرفتن این نیازها موانعی برای رفع آنها در داستان ایجاد کرده و با این کار برخود ایجاد کنید.
" هلن با قدرت خارقالعاده ای که کشف میکند با شور و شعف بیشتر میخواهد که به ماجراجویی خود ادامه دهد و بعد از دریانوردی ۳۰ روزه به خانه برگردد؛ اما در میانه راه با جنگلی اسرارآمیز روبرو میشود و مانع هایی برای پیشروی گروهشان رخ میدهد."
موانعی که هلن پشت سر میگذارد؛ قسمت هیجانی و ماجراجویی داستان را تشکیل میدهد.
× نقطه عطف قسمت دوم معمولاً بین صفحات ۸۵ تا ۹۰ رخ میدهد.
" هلن و همراهانش سخت مشغول برطرف کردن مشکلات و سختی ها هستند که هلن متوجه حقایقی تلخ و آزاردهنده در ارتباط با گذشته خود و خانوادهاش میشود"
و این قسمت داستان را برای قسمت سوم که پایان یا گره گشایی است آماده میکند.
قسمت سوم معمولا بین صفحات ۹۰ تا ۱۲۰ رخ میدهد، گرههای داستان را باز میکند؛ به عبارت دیگر این قسمت پاسخی به سوال های بیننده است.
× سوالاتی مثل: داستان چگونه به پایان میرسد؟ بر سر شخصیت اصلی چه میآید؟ آیا زنده میماند یا میمیرد؟ موفق میشود یا شکست میخورد؟
یک پایان قوی و منحصر به فرد، طوری داستان را به پایان میرساند که حس تمام شدگی بدهد.
× در تمام فیلمنامهها این ساختار خطی وجود دارد.
ساختار دراماتیک: اتفاق افتادن رویدادهای مرتبط به هم به صورت خطی، ماجراهایی فرعی یا رخدادهایی که به گرهگشایی دراماتیک منجر میشود.
× این الگو دورنمای ساختار فیلمنامه را نمایش میدهد؛ زیرا اگر بدانید که چه اتفاقاتی در فیلمنامه قرار است بیوفتد به راحتی میتوانید داستان خود را جاری سازید.
× هر داستانی یک شروع، میانه و پایان دارد، این همان شالوده ساختار دراماتیک است.
1.شناسنامه فیلمنامه (sp): نشان دهنده مشخصات فیلمنامه است. هر شناسنامه، به طور معمول دارای حداقل سه صفحه و حداکثر ده صفحه است.
× درصفحه اول: نام فیلمنامه، نام فیلمنامهنویس و تاریخ اتمام آن ذکر میشود. هر فیلمنامهنویس، موظف است نامی مناسب برای فیلمنامهاش انتخاب کند؛ این نام، میتواند حقیقی یا مجازی باشد. زمانی را که فیلمنامه به پایان رسیده است، باید درصفحه اول و زیر نام فیلمنامهنویس، به صورت عددی ذکر شود. در مرحله آخر تاریخ بازنویسی به جای تاریخ قبلی، نوشته میشود.
× در صفحه دوم: فهرست کامل نقشهای فیلمنامه ذکر میشود. فیلمنامهنویس، باید لیستی از کلیه نقشهای موجود در فیلمنامه تهیه کند و همچنین سکانسهایی را که این نقشها در آن حضور خواهند داشت، ذکر کند.
× از صفحههای بعدی، خلاصه داستان فیلمنامه نوشته میشود.
فیلمنامهنویس باید خلاصه ای از داستان فیلمنامه را بدون به کار بردن اصطلاحات فنی و تا حد ممکن کوتاه بنویسد. همچنین در نوشتن این خلاصه نیز، باید دقت زیادی داشته باشد، زیرا که نظر اشخاصی که فیلمنامه را به دستشان میدهید، در وهله اول تنها متکی به همین خلاصه داستان است.
2.متن فیلمنامه: برای نوشتن متن اصلی فیلمنامه(Sp)، ابتدا فیلمنامهنویس باید داستان مورد نظر را به سکانسهای مختلف تقسیم کند. سکانس را افراد مختلف به صورتهای گوناگون تعبیر و تفسیر میکنند؛ ولی تعریف آن در فیلمنامه نویسی، براساس مکانهایی است که در داستان آن اتفاق میافتد.
پیدا کردن ایده یا موضوع فیلمنامه: ×? شخصیتی که داستان حول او میگردد را شخصیت اصلی و کاری را که انجام میدهد ماجرا مینامند؛ بنابراین اگر درباره موضوع فیلمنامه بحث میکنیم در واقع درباره ماجرا و شخصیت ماجرا بحث میکنیم. در تمام فیلمنامهها این ماجرا و شخصیت ماجرا است که به نمایش در میآیند. شما به عنوان نویسنده باید بدانید که فیلم شما درباره چه کسی است و بر او چه رخ میدهد. این گام اولیه برای نوشتن فیلمنامه است.
×? باید اندیشهتان را به صورت یک قضیه نمایشی مشخص درآورید و این نقطه شروع فیلمنامه شماست.
×? وقتی بتوانید موضوعتان را در چند جمله از نظر ماجرا و شخصیت بیان کنید؛ تازه شروع کردهاید به توسعهی عناصر شکل و ساختار در فیلمنامهتان. همچنان بنویسید تا بتوانید اندیشه اصلی داستانتان را به روشنی و خلاصه بیان کنید.
×? هر تصمیم خلاقانه در نویسندگی باید از روی انتخاب باشد، نه اجبار؛ اگر شخصیت داستان با سر و وضعی شیک، اتو کشیده و آرام از پیادهرو عبور میکند، یک داستانی است و اگر شلخته و ژولیده و دوان دوان از پیادهرو عبور کند، داستان دیگری است.
×? ایده یا موضوع شما میتواند از مندرجات روزنامه، خبر تلویزیون یا حتی واقعهای باشد که برای دوست یا فامیل شما اتفاق افتاده باشد، برداشته شود.
×? وقتی شما دارید به دنبال موضوع میگردید، موضوع هم به دنبال شما میگردد. موضوعتان شما را پیدا میکند، فقط باید به خودتان امکان بدهید که به آن توجه کنید. خیلی ساده، به خودتان متکی باشید و به دنبال شخصیت و ماجرا بگردید.
× بسیاری در مورد اهمیت انجام تحقیق در موضوع شک دارند؛ اما تا آنجا که میدانم تحقیق در فیلمنامهنویسی امری حیاتی است. هر نوشتهای مستلزم تحقیق است.
× یادتان باشد که دشوارترین قسمت نوشتن این است که بدانید چه مینویسید. شما با تحقیق کردن در حقیقت اطلاعات کسب میکنید. به عنوان نویسنده میتوانید از بخشی یا تمام اطلاعات گردآوری شده استفاده کنید؛ این به عهده و انتخاب شماست و شرایط داستان آن را ایجاب میکند.
× در اختیار نداشتن اطلاعات کافی آزادی شما را در نوشتن کاهش میدهد. بسیاری افراد تنها با یک اندیشه مبهم شروع به نوشتن میکنند؛ این وضع تنها سی صفحه دوام میآورد؛ زیرا بعد از آن نمیدانید چه کرده و به کجا خواهید رفت. عصبانی، گیج و سرخورده شده و کار را رها میکنید.
× اگر مثلا داستانی درباره یک والیبالیست حرفهای مینویسید باید بدانید که: شخصیت شما چگونه والیبالیستی است؟ کار او در زمین والیبال چیست؟ (مثلا پاسور است یا آبشارزن و یا... .) مسابقات والیبال کجا انجام میشود؟ میخواهید داستانتان کجا اتفاق بیافتد؟ کدام کشور؟ کدام شهر؟ انجمن یا کلوبی در آن شهر وجود دارد؟ در آنجا در یک سال چند مسابقه انجام میشود؟ مسابقات بینالمللی چطور؟ چگونه میتوان یک والیبالیست حرفهای بود؟ و ... . قبل از اینکه قلم به کاغذ ببرید باید این اطلاعات را بدانید.
× تحقیق کردن به نویسنده ایده میدهد، نویسنده را با آدم ها، موقعیتها و محیط آشنا میکند. با تحقیق میتوانید همیشه بر موضوعتان مسلط باشید و از روی انتخاب و نه اجبار یا ناآگاهی عمل کنید.
×? دو نوع ماجرا وجود دارد:
۱. ماجرای برونی ۲. ماجرای درونی.
ماجرای برونی همان ظاهر داستان است مثلا زدن بانک، رقابت ورزشی، قاچاق مواد و ... . ماجرای درونی چیزی است که در درون شخصیتهای داستانتان رخ میدهد؛ معمولاً در اینگونه فیلمها ماجرای درونی مرکز درام را تشکیل میدهد مثل فیلم "قصه عشق" و "آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند".
×? البته اغلب فیلم ها دارای هر دو نوع ماجرا است؛ فیلم "محله چینی" توازن دقیقی از ماجرای درونی و بیرونی را به نمایش میگذارد.
×? از خودتان بپرسید که چگونه داستانی مینویسید؟ یک فیلم ماجراجویی هیجانانگیز برونی یا داستانی عاطفی؟ وقتی که تصمیم گرفتید که با چه نوع ماجرایی سروکار دارید، میتوانید به سراغ شخصیتها بروید.
×? اول نیاز شخصیت داستان را تعیین کنید. شخصیت داستان شما چه میخواهد، نیازش چیست؟ چه چیزی او را به سوی گرهگشایی داستان راهنمایی میکند؟
×? در "عاشقان ماه" نیاز شخصیت داستان، برگشت از زمان قدیم به زمان خود است در صورتی که قدرت این کار را ندارد.
در "وارثان" شخصیت مرد داستان دخترک داستان را دوست دارد و میخواهد که با او ازدواج کند.
×? نیاز شخصیت داستان به شما، هدف، مقصد و پایان داستان را نشان میدهد. اینک شخصیت داستان به این هدف میرسد یا نه، ماجرای داستان شما را تشکیل میدهد.