ادیان و فقه کابالا

خدای مستور و آشکار

در دیدگاه کابالا خداوند دارای دو وجهه است: خدا بالذات که قابل دانستن نیست، بدون حد است، خدا بالقوه که به وسیله آن خدا زندگی آدمیان را ایجاد و مدیریت می‌کند. کابالیست‌ها اولین وجهه را عین یا عین سوف (عبری: אין סוף به معنی لغوی بدون حد) می‌نامند. از عین سوف چیزی قابل فهم نیست. وجهه دوم خدا ولیکن برای آدمیان قابل فهم است و از طریق احساسات قابل درک می‌باشد. کابالیست‌ها اعتقاد دارند این دو وجهه با یکدیگر در تضاد نیستند بلکه همدیگر را تکمیل می‌کنند.



150px-Tree_of_Life_2009_large.png


درخت زندگی و رابطه آن با بدن انسان


در زوهر خواندن اولین آیه کتاب پیدایش «برشیت برا الوهیم» - در ابتدا خدا خلق کرد - را به معنی اینکه عین سوف الوهیم را ایجاد کرد تفسیر می‌کنند. این نوع خواندن با خواندن رایج این آیه در بین مسیحیان و یهودیان متفاوت است که این آیه را به صورت در ابتدا خدا زمین و آسمانها را خلق کرد در نظر می‌گیرند. از این رو در کابالا آفرینش بر خلاف تفسیر رایج در یک مرحله نیست. در ابتدا خدای مستور (عین سوف)، الوهیم (خدای آشکار) را ایجاد می‌کند و سپس الوهیم به خلق دنیا می‌پردازد. نور الهی از سفیروت بالا به تدریج به پایین می‌ریزد. هریک از سفیروتها یک پارتزوفیم (کاسه) هستند که بعد از پر شدن به سفیروت بعدی سرریز می‌شوند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمودار سِفیروت و مؤنث مقدس

سفیروتها ۱۰ ویژگی و نمایش خدا هستند که دنیا را حفظ می‌کنند. زوهر و بقیه متون کابالا از مخفی بودن و واحد بودن خدا به عنوان عین سوف یاد می‌کنند. کوردورو اعتقاد دارد که ۱۰ سفیروت در واقع ۱۰ ظرف برای نور خدا هستند. دو معادل برای سفیروت وجود دارد. دیدگاه مذهبی که وابسته به درختهای دانش و زندگی در باغ بهشت است و دیدگاه انسان مدار که در آدام کادمون مورد مطالعه قرار می‌گیرد. نور مقدس از چهار دنیا به سمت پایین حرکت می‌کند تا به اعمال در این دنیا می‌رسد. در دیدگاه انسان مدار مسئله جنیست اهمیت زیادی پیدا می‌کند. آخرین سفیروت شکینا (سکینه یا حضور مؤنث خدا) نام دارد. این دیدگاه با دیدگاه سنتی تورات در تضاد است که در آن خدا به صورت کاملاً مذکر است و دارای صفات زنانه نمی‌باشد. اعمال انسان دو نیمه مذکر و مؤنث خدا را به هم متصل کرده یا از هم دور می‌کند. کابالیستها بر اساس آیه کتاب پیدایش که می‌گوید: «بگذارید انسان را در تصویر خود ایجاد کنیم»، معتقدند که انسان اولیه که توسط خدا ایجاد شد دوجنسه بوده‌است. از این رو اعتقاد بر این است که خداوند دارای نیروهای مذکر و مونٍث مساوی می‌باشد که با یکدیگر تعادل دارند. از این رو در دنیای بالا که دنیای خداوند است جنسیت وجود نداشته و انسان که در تصویر او خلق شده بوده‌است به صورت دوجنسه بوده‌است؛ ولیکن در این دنیای زمینی انسان از قسمت مونٍث تصویر خداوند جدا شده‌است.[۱] در واقع هدف سیستم کابالا متصل کردن این دو نیمه مؤنث و مذکر است. کابالا اعتقاد دارد که انسان در واقع در دنیای بهشت است ولیکن به دلیل دور شدن از ویژگی‌های خالق خود آن را درک نمی‌کند. از این رو در صورتی که این دو نیمه مؤنث و مذکر (شکینا (سکینه) و ملکوت) دوباره به هم متصل گردند انسان درک خواهد کرد که دنیای فعلی دنیای بهشت است. از این رو وظیفه قوم برگزیده (بنی اسرائیل) اتصال مجدد این دو نیمه و تکمیل کار خداوند (تیکون عولم) است.

سفیروتها با نامهای خدا در یهودیت نیز در ارتباط هستند.



150px-Sefiroticky_strom.jpg


نمودار سفیروتها




150px-Ein_Sof1.jpg


خلق دنیا به وسیله عین سوف.


بر اساس دیدگاه لوریا سفیروتها را مراحل خلقت در هر یک از دنیاهای چهارگانه موازی در ارتباط هستند. سفیروتها به عنوان اراده خدا بیان می‌شوند. آن‌ها نباید به عنوان خداهای مختلف مورد بررسی قرار گیرند بلکه به عنوان ۱۰ آشکار شدن یک خدا می‌باشند. نامهای آن‌ها به ترتیب عبارتند از:

  • کتر (تاج، مرحله بعد از آگاهی)
  • چوکما (حداکثر پتانسیل ذهن)
  • بینا (فهم پتانسیل)
  • دعات (علم)
  • چسد (محبت)
  • گوورا (استحکام)
  • رشامیم یا تیفرت (بخشش)
  • نتزاچ (پیروزی)
  • هد (ارزش)
  • یسود (پایه)
  • ملکوت (پادشاهی)
سفیروتها به عنوان اخلاقیات نیز مطرح می‌شوند. از این رو ۱۰ سفیروت به عنوان ۱۰ اصل اخلاقی معرفی می‌شوند. هر کدام از آن‌ها به تنهایی ممکن است بیش از حد شدید شوند و به بی‌اخلاقی منجر شوند. هر یک از سفیروتها با اعداد یک تا ۱۰ و سیاره‌های منظومه شمسی نیز مرتبط هستند. از این رو در روی درخت زندگی هر سفیروت با یک عدد، یک سیاره و یک صفت اخلاقی در ارتباط است. دنیای سفیروتهای در واقع دنیای خدایان قدیم را نیز در بر می‌گیرد زیرا خدایان باستان اکثراً مرتبط با یکی از سیارات منظومه شمسی می‌باشند. از این رو گاهی گفته می‌شود که درخت زندگی خدایان قدیم را کوشر کرد. بین هفت سفیروت پایین و سه سفیروت بالا پرده‌ای وجود دارد که ارتباط دنیای آدام کادمون را با دنیای پایین قطع می‌کند. گذشتن از این پرده نیازمند گذشتن از روی سفیروت مخفی یازدهم به نام دعات است. در دیدگاه کابالا نقشه درخت زندگی با نقشه معبد سلیمان نیز در ارتباط می‌باشد. در معبد سلیمان قسمت ابتدایی که در آن کوهنها به عبادت مشغول بودند معادل هفت سفیرت پایین و قسمت قدس الاقداس که در آن تابوت عهد نگهداری می‌شد و تنها کوهن گادول (کاهن اعظم) اجازه ورود به آن را داشت معادل سه سفیروت بالاتر هستند. در تورات ذکر شده‌است که کوهن گادول (کاهن اعظم) تنها یکبار در سال و در روز یوم کیپور اجازه عبور از پرده معبد و وارد شدن به قدس الاقداس را داشت. در صورتی که کاهن اعظم دارای گناهان بود خداوند او را به صورت آنی نابود می‌کرد. این گذر معادل گذر از هفت سفیروت پایین و در واقع هفت آسمان و وارد شدن به دنیای سه سفیروت بالا است که در صورتی که فرد برای این ورود آماده نباشد خطرات آن وی را نابود یا دیوانه خواهد کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ریشه شیطان

یکی از مشکلاتی که در فلسفه کابالا به آن برخورد شد مسئله ریشه وجود شر است. بعضی کابالیست‌ها اعتقاد داشتند که شر یکی از صفات منفی خداست. در این دیدگاه خدای بی‌انتها به شر احتیاج دارد تا آنچه هست بماند. بعضی متون اصلی کابالای قرون وسطی به شر به عنوان معادل شیطانی مقدسها نگاه می‌کنند و آن را سیترا آچرا (طرف دیگر) می‌نامند و کلیپات معادل منفی سفیروت و درخت زندگی است. بعضی متون رادیکال تر حتی ریشه شر را در سفیروت گوورا به معنی استحکام می‌دانند. گوورا برای خلفت به عنوان معادل چسد (محبت) لازم است؛ ولیکن وقتی انسان گناه می‌کند سفیروت قضاوت بر سفیروت محبت غلبه می‌کند و باعث ایجاد بی‌نظمی در بین سفیروتها می‌شود.



200px-Kaphtziel.jpg


از قرن ۱۵ میلادی پیروان لوریا و آنهایی که به به کابالای عملی تعلق داشتند از نشانهای جادویی استفاده می‌کردند.




150px-Livets_tre.jpg


ارتباط سفیروتها با بدن انسان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وظیفه انسان

در دیدگاه کابالا بر خلاف تفسیر تلمودی و مسیحی، انسان نقش مهمی در آفرینش دارد. از این رو نه تنها انسان به خدا وابسته است، بلکه خداوند نیز به اعمال انسان نیاز دارد. این تفسیر کاملاً با تفسیر رایج در یهودیت و مسیحیت در تضاد است. این دیدگاه در طی تاریخ بارها باعث طرد شدن کابالیست‌ها توسط یهودیان تلمودی شد. کابالا اعتقاد دارد که دستورهای خداوند در تورات برای یهودیان نور الهی را متعادل می‌کند و نیروهای مذکر و مؤنث را به هم متصل می‌کند. ۶۱۳ میتزوت در یهودیت در روح انسان نقش بسته‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حلول مجدد یا گیلگول

کابالا بر خلاف تورات اعتقاد به حلول مجدد بعد از مرگ دارد. این ایده که به نام گیلگول نشاموت (چرخه‌های روح) شناخته می‌شود از قرون وسطی به واسطه کابالا وارد یهودیت شد. این ایده در عهد عتیق و در تلمود یافت نمی‌شود و بسیاری فیلسوفهای یهودی آن را به شدت رد کرده‌اند. کابالیست‌ها ادعا می‌کنند که چند آیه در عهد عتیق به‌طور ضمنی به این مضمون اشاره دارد. با گسترش کابالای لوریانی این ایده یکی از ستونهای اصلی کابالا گشت. از طریق کابالای لوریانی و جنبش حسیدیم حلول مجدد وارد متون یهودی شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زیمزم، شویرا و تیکون

با گسترش کابالای لوریانی ایده‌های زیمزم، شویرا و تیکون به اصول اصلی آوارگی، رستگاری و ایده مسیح در کابالا تبدیل شد. زیمزم (جمع شدن) اتفاق اولیه آسمانی است که در آن خدا نور بی حد خود را جمع می‌کند و باعث ایجاد شدن فضای خالی بدون حضور نور می‌شود. این ایده معادل آوارگی یهودیان به عنوان مقابل هدف نهایی آفرینش تعبیر می‌شود. در مرحله دوم نور بعد از زیمزم به فضای خالی می‌تابد و باعث شروع چرخه خلقت می‌شود؛ ولیکن این خلقت در ابتدا پایدار نیست و باعث ایجاد توهو (آشوب) می‌شود که به مرحله شویرا (شکستن) ظرفهای سفیروتی منجر می‌شود. خرده‌های شکسته شدن هر سفیروت به مرحله پایینتر می‌ریزد که باعث حضور جرقه‌های الهی در همه چیز می‌شود. پیدا کردن و استفاده از این حضور الهی در طبقات پایینتر نیازمند مرحله تیکون عولم (اصلاح) است. اصلاح در واقع به معنی جمع‌آوری خرده‌ها و ایجاد پارتزوفیم می‌باشد. این مرحله امکان ایجاد مخلوق آگاه را می‌دهد و همچنین امکان ایجاد کلیپات (ظرفهای نجس) را فراهم می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اهمیت زبان عبری



کابالا ایده‌های عهد عتیق و تلمود را گسترش داد و اعتقاد دارد که خدا دنیا را بر پایه زبان عبری ایجاد کرده[نیازمند منبع] و تورات دارای مفاهیم مخفی زبانی است. از این رو هر حرف عبری، لغت و عدد دارای مفاهیم مخفی عرفانی است. نام‌های خدا در یهودیت نیز دارای مفاهیم مخفی هستند. از این رو تورات دارای مفاهیم نهانی بی انتهاست. فهم تورات معادل دو درخت باغ بهشت به نامهای درخت دانش (درخت ممنوعه) و درخت زندگی (درختی که برای آدم و حوا آزاد بود) است. از این رو فهم ظاهری تورات معادل درخت دانش و فهم عرفانی آن معادل درخت زندگی است. از قرن ۱ قبل از میلاد یهودیان اعتقاد داشتند که تورات دارای مفاهیم مخفی است. گماتریا یک روش پیدا کردن این حقایق مخفی است. در عبری بر خلاف بیشتر زبان‌ها اعداد جداگانه وجود ندارد. از این رو هر لغت معادل یک عدد نیز می‌باشد. با تبدیل لغات به اعداد کابالیست‌ها به دنبال معنای مخفی تورات می‌روند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تأثیر کابالا بر دانشمندان و فیلسوفان معروف

کابالا از دیرباز دارای تأثیر زیادی بر روی فیلسوفان و دانشمندان بوده‌است. بسیاری فیلسوفان و محققان معروف نظیر جان دی، گوتفرید لایبنیتس، کارل گوستاو یونگ، و بنجامین فرانکلین تبحر زیادی در کابالا داشتند. [نیازمند منبع]

فیثاغورث

هرمیپس ازمیری در متون خود نوشته‌است که فیثاغورث بیشتر تئوریهای خود را از حکمت مخفی یهودیان گرفته‌است. دکتر ست پانکست در مورد فیثاغورث یکی از بزرگترین شخصیت‌های زمان خود نه تنها یک متفکر بزرگ در آن زمان بود بلکه یک کابالیست بسیار رده بالا بود.

افلاطون

اسحاق نیوتن در مورد افلاطون نوشته‌است: «افلاطون به مصر سفر کرد، که در آن بسیاری یهودی زندگی می‌کردند، او ایده‌های متافیزیکی آن‌ها را در مورد دلیل همه چیز مطالعه نمود، که او آن‌ها را ایده نامید، و کابالیست‌ها سفیروت می‌نامند.»

اسپینوزا و کابالا

سولومون میمون که در جوانی کابالا مطالعه می‌کرد در مورد تئوری اسپینوزا گفته‌است: «کابالا در واقع همان تئوریهای اسپینوزا است.» در قرن ۱۷ بیشتر مخالفان اسپینوزا اشاره می‌کردند که بخش کفرآمیز تئوریهای او در واقع از کابالا گرفته شده‌است. بسیاری تئوریهای او را کابالا در لباس ریاضی می‌دانستند. مخالفان او اعتقاد داشتند که اسپینوزا تئوریهای دکارت را با مخلوط کردن آن با کابالا مخدوش کرده‌است. ا.جی. باکستر در قرن هجدهم کتابی معروف در زمینه ارتباط فلسفه اسپینوزا و کابالا نوشته‌است. باکستر دید بسیار منفی نسبت به کابالا داشت و آن را کفرآمیز می‌دانست و از این رو او با فلسفه اسپینوزا نیز بسیار مخالف بود. لایبنیتس نیز به این مطلب علاقه پیدا کرد. او در کتاب تئودیس خود نوشته‌است: «یک آلمانی، که از نژاد اسرائیل بود چندین سال پیش تحت نام موسی آلمانی تدریس می‌کرد، او فلسفه اسپینوزا را با دیدگاه‌های خود مخلوط می‌کرد با اینکه اسپینوزا در واقع کابالای یهودی را دوباره زنده کرده بود». اسپینوزا خود نیز اذعان کرده بود که در جوانی به مطالعه کابالا پرداخته‌است ولیکن خود ادعا می‌کرد که دید او نسبت به کابالا بسیار منفی است.

اسحاق نیوتن و کابالا

دکتر ست پانکست در مورد نیوتن نوشته‌است: «نیوتن قوانین فیزیک را با مطالعه کابالا کشف کرد». نیوتن در کتابخانه شخصی خود ترجمه لاتین زوهر را داشت که امروزه در ترینیتی کالج در کمبریج نگهداری می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انتقادها

یکی از انتقادهای مهم نسبت به کابالا خارج شدن از تک‌خدایی است. با اینکه کابالا اعتقاد به وحدت خدا دارد ولیکن اعتقاد دارد که خدا دارای معادل متافیزیکی است. در این دیدگاه نیروی خوبی و نیروی بدی وجود دارد. ریشه‌های این دیدگاه مشابه دیدگاه نوسیسی است. دو ریشه اصلی برای دیدگاه‌های نوسیس وجود دارد. یکی دیدگاه زرتشتی است که نیروها در آن نیز به خوب و بد تقسیم می‌شوند. دیگری دیدگاه یونانی-رومی است که ادعا می‌کند جهان در هارمونی بود تا زمانی که نیروهای بد مساوی ایجاد شد. دیدگاه دوم تأثیرات زیادی در کابالا گذاشته‌است.

بر اساس دیدگاه کابالا ۱۰ سفیروت ۱۰ مرحله خلق هستند. این مراحل نباید به عنوان ۱۰ خدا مورد بررسی قرار گیرند بلکه به عنوان ۱۰ راه نشان داده شدن خدا می‌باشند. بر این دیدگاه خدا تغییر نمی‌کند ولیکن توانایی درک کردن او توسط انسان تغییر می‌کند.

با اینکه در کابالا خدا به نظر دوجنسه می‌آید (مردانه-زنانه،...) ولیکن پیروان کابالا اعتقاد دارند که کابالا بر وحدت خدا تأکید می‌کند. از این رو در هر بحث مردانه-زنانه بودن خدا دید وحدانی خدا به نام عین سوف بالاتر قرار دارد. توانایی خدا در مستور بودن به عنوان منع شناخته می‌شود.

متون کابالایی مانند زوهر به نظر دوگانگی را تأیید می‌کنند. در این دیدگاه یک جهت مقدس و یک جهت سمت چپ وجود دارد که معادل منفی جهت مقدس است و با آن در جنگ است. با اینکه این مسئله در نمودار سفیروت و درخت جاودانگی وجود دارد زوهر اعتقاد دارد که عین سوف بر تمامی اینها غلبه دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سایهـ سٰـارسایهـ سٰـار عضو تأیید شده است.

مدیر تالار ادبیات تخصصی + ناظر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
نویسنده رسمی ادبیات
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
4,407
پسندها
پسندها
21,298
امتیازها
امتیازها
813
سکه
946
تفاوت بین یهودی و غیر یهودی (جنتیل)
بعضی متون کابالایی اعتقاد دارند که تفاوت ذاتی بین روح یهودیان و روح غیریهودی (جنتیل) وجود دارد. در این دیدگاه یهودیان دارای سه مرحله از روح به نامهای نفش، رواخ و نشاما هستند در حالی که غیریهودیان فقط دارای نفش می‌باشند. از این رو کابالا روح انسان را به سه بخش تقسیم می‌کند:

نفش (عبری:נפש): بخش پایین، یا بخش حیوانی، که با غرایز انسان و نیازهای حیوانی او نظیر خوردن، آشامیدن مرتبط است. این بخش روح در زمان تولد ایجاد می‌شود.
رواخ (عبری: רוח): بخش میانی روح، که دارای بخش اعتقادی برای جداسازی درست و غلط و خیر و شر است.
نشاما (عبری: נשמה): بخش بالایی روح، یا روح افضل، این بخش باعث جداسازی انسان از بقیه خلقت می‌شود. این بخش با حکمت انسان در ارتباط است و به انسان اجازه استفاده از دنیای بعد از این را می‌دهد. این بخش باعث آگاهی از وجود خدا می‌شود.
از این رو کابالا اعتقاد دارد که جنتیلها تنها دارای نفش و غرایز حیوانی بوده و دارای قدرت کافی برای جداسازی خیر و شر و ارتباط با خداوند نیستند. زوهر در تفسیر آیه تورات که می‌گوید «بگذار آب‌ها به موجوداتی که روح دارند زندگی دهند» می‌گوید «قسمتی که می‌گوید موجودات دارای روح مقصود یهودیان است زیرا آن‌ها فرزندان خدا هستند و روح مقدس آن‌ها از خداست… روح بقیه مردمان از کجا می‌آید؟ ربی الازار می‌گوید آن‌ها روح از سمت چپ نامقدس دارند و از این رو همه نامقدس هستند و هرگونه تماس با آنان انسان را نجس می‌کند»

این برخورد خشونت‌آمیز دینی ممکن است به دلیل درگیرهای شدید بین یهودیان و غیریهودیان در زمان زوهر وابسته باشد. از این رو بعضی کابالیست‌ها مانند اسحاق لوریا اعتقاد دارند که جنتیلهای صالح دارای این روح شیطانی نیستند و روح آن‌ها شبیه به روح یهودیان است. بعضی دیگر نظیر ربی پینچاس اعتقاد دارند که روح شیطانی تنها در درصد کمی از مردمان وجود دارد ولیکن روح یهودیان کافر دارای نیروی شیطانی شدیدتری از بت پرستان است.

بعضی کتاب‌های دیگر کابالا نیز در این مورد صحبت کرده‌اند. به‌طور مثال در کتاب حسیدیم تانیا اشاره شده‌است که روح یهودیان با روح غیریهودی متفاوت است. بر اساس نظر نویسنده شنور زلمان لیادی با اینکه یک غیریهودی می‌تواند به مرحله بالایی از عرفانیت برسد ولیکن روح او همچنان با روح یهودی فرق دارد. دیدگاه مشابهی در کتاب کوزاری که توسط یهودا هالوی نوشته شده‌است دیده می‌شود.

ولیکن بعضی دیگر از کابالیست‌های معروف این دیدگاه را به صورت کامل رد کردند. به‌طور مثال مناهم ازریا دا فانو در کتاب حلول مجدد روحها اشاره می‌کند که شخصیت‌های توراتی چندین مرتبه به صورت یهودی و جنتیل دوباره حلول کرده‌اند. ربی یهودا اشلاخ اعتقاد داشت که واژه یهودی و جنتیل تنها دو مرحله مختلف از ادراک هستند و برای هر کسی قابل دستیابی هستند.

بعضی دیگر از کابالیست‌ها اعتقاد دارند که کابالا مرزهای دین را می‌شکند و می‌تواند به عنوان دین جهانی مورد استفاده قرار گیرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین