پایان نقدوبررسی نقد دلنوشته دست نوشته‌هایی برای نادیا| fatemeh.ghasemi کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.

لازم به ذکر است که:

✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.

لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مـطی

نویسنده رسمی ادبیات
نویسنده رسمی ادبیات
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,571
پسندها
پسندها
1,500
امتیازها
امتیازها
223
سکه
65
نقد دلنوشته‌ی "دست نوشته‌هایی برای نادیا"

نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته در حالت کلی بیان احساسات، افکار و دیدگاه فرد نسبت به شخص دیگری‌ست و آن چیزی که در ذهن و عواطف او جاری‌ست نگاشته می‌شود و ساده نویسی سبک پررنگی‌ست که در این دلنوشته شاهد هستیم. اما؛ موضوعی که وجود دارد اینکه بنابر قوانین کائنات که در طرز نوشتن یک متن هم صدق می‌کند هرگاه شما عنصری رو بردارید یا میزانش رو کاهش بدیدید باید عنصری دیگر اضافه کنید یا میزانش را افزایش بدید. در این دلنوشته هم همین موضوع برقرار است وقتی شما ساده می‌نویسید یعنی میزان استفاده از آرایه را به حداقل می‌رسانید پس باید میزان مفهوم و طرزچینش کلمات را به حداکثر برسانید تا متن ارزش خود را حفظ و خواننده را همراه کند.

نقد نام دلنوشته:
نام‌هایی به صورت ترکیبات بلند که اغلب موضوع کلی دلنوشته‌ را لو می‌دهند زیاد به چشم‌ می‌خورد، یک دلنوشته‌ی درام که در وصف شخص خاصی نوشته می‌شود. عموما خوانندگان خودش را دارد اما برای جذب خواننده‌های دیگر میتوان دست به ابتکار و خلاقیت بیشتری زد، نامی در این خصوص انتخاب کرد که نه از مفهوم دور شده باشد و نه در دایره‌ی کلیشه قرار گرفته باشد. مثلا "یک کاغذ کاهی لای کودکی" که بتواند یک نمای کلی نیز از دلنوشته به خواننده بدهد.

نقد مقدمه:
مقدمه وضعیت حال یک را*بطه میان دو فرد را نشان می‌دهد و پست‌های بعدی شروع به شرح ماجرا از زمان گذشته می‌کنند، در کل می‌توان گفت استارت وشروع خوبی‌ست و ارتباط بین مقدمه و متون حفظ شده است اما در مورد خود مقدمه چه می‌توان گفت؟ ترس از وابستگی علت رفتن و جدایی‌ست مفهوم حرفی برای گفتن ندارد اما بر روی پردازش متن و واژگان باید تعقل و تامل بیشتری صورت گیرد.
اولین نکته که باید بیان کنم این است که واژه‌ی "یهویی" مختص به لهجه و گویش عامیانه است و جایی در متون ادبی ندارد. به جای واژه‌ی یهویی می‌توان به این صورت نوشت:
می‌دانم بیش از هر چیز، غیب شدن‌های بی‌مقدمه‌ام تو را آزار می‌دهد.
گاها برخی عناصر و برخی دیدگاه‌ها با معنای یکسان بسیار مفید هستند در بهبود متن مثلا در متن شما فعل "آزار می‌دهد" مفهوم را خیلی صریح انتقال می‌دهد و خالی از هرگونه احساساتی‌ست و خواننده نمی‌تواند میزان آزار فرد را درک و لم*س کند. ولی با تغییر فعل و دیدگاه میتوان خیلی راحت متن را از فرش به عرش برد،
می‌دانم بیش از هر چیز، غیب شدن‌های بی‌مقدمه‌ام،
شیشه‌های عمرت را خراش می‌دهد!
و سارها برایم خوانده‌اند
ز عادتت به تمام ترک‌های قلبت... .
اما چه کنم؟
وقتی قدم‌های ترس
مرا می‌رهانند از وابستگی.
این چنین نوشتن باعث کاهش تکرار واژگان مثل فعل می‌دانم یا غیب شدن و همچنین باراحساسی متن را افزایش می‌دهد.
می‌دانم که بیش از هر چیز دیگری یهویی غیب شدن هایم تو را آزار می‌دهد، و این را هم می‌دانم که تو خیلی وقت است به این غیب شدن‌ها عادت کرده‌ای.
می‌دانی علت این غیب شدن ها چیست؟ من می‌ترسم از وابستگی.

نقد آرایه:
خیلی مهم هست که ما چجوری یک متن رو توضیح و توصیف می‌کنیم. طرزبیان نشان دهنده‌ی دیدگاه و طرزفکر ماست.
"سه‌سال پیش این وابستگی را نسبت به یکی از دوستانم تجربه کرده‌ام، و یک‌ سال تمام با دلتنگی سپری شد، و جالبش اینجاست که ما هرگز با هم صمیمی نبودیم، تنها مانند همکلاسی در یک کلاس بودیم و او گاهی در درس‌ها به من کمک می‌کرد."
شما در این متن طرف مقابلتون دفتر خاطرات یا یک دوست نیست، طرف مقابل یک خواننده‌ی متن ادبی هست که از شما انتظار داره به نحوه احسنت توصیف کنید تا بتونه با متن ارتباط برقرار کنه.
برای تغییر این متن توصیه‌ام اینکه سعی کنید جملات رو زیاد بلند نکنید مثلا برای شروع گرچه بازهم اینگونه استارت ها در محور کلیشه قرار دارند.
و نکته‌ی دوم اینکه سعی کنید یک پلن یا نقشه‌ای تو ذهنتون داشته باشید که برمبنای اون دقیق اتفاقات رو توصیف کنید، اینکه اول وابستگی رو به دوست رو گفتید بعد طرزشکل گیری و وضع را*بطه یک ساختمان اصولی نیست بهتر بود اول به توصیف دوستی بپردازید و بعد به عنوان یک ضربه و مفهوم پایانی وابستگی و دل تنگی رو شرح بدید.
مثلا:
سه سال پیش بود.
یک همکلاسی و یک همراه در درس‌های ریز و درشتم!
هرگز صمیمیت میان ما جاری نبود
اما،
خط وابستگی‌ام به او با نقطه‌ی دلتنگی به سررسید.
---------------------
" این‌ها پیش زمینه‌ای بود تا بگویم یک بار از این وابستگی ضربه خورده‌ام و دیگر نمی‌خواهم برایم تکرار شود، برای همین گاه و بی‌گاه از تو فاصله می‌گیرم تا خودم را آزمایش کنم."
لطفا این متن رو هم با متن بالایی ادغام کنید چراکه در ادامه‌ی هم اومدن و کامل کننده‌ی همدیگه هستن سعی کنید این متن رو باتوجه به راهنمایی‌ها و متنی که مثال زدم ویرایش کنید.
---------------------
مسئله‌ی تشبیهات کلیشه‌ای همیشه بوده و ما سعی داشتیم این مطلب رو انتقال بدیم که با دید نو و ظریف مسائل رو بررسی کنیم، شخص به عطر گل تشبیه شده؛ این تشبیه تا چه حد قدرتمند هست؟ تا چه حد خواننده رو درگیر میکنه؟
حالا اگر همین شخص لطافت حضورش به گلبرگ تشبیه بشه زیباتر نیست؟ یا زمزمه‌ی حرف‌هایش به عطر گل که مارو وارد یک خلسه‌ای از جنس آرامش میکنه؟ ببینید اینها تمومش دید بهتر، دید عالی نیست روی دید عالی باید بیشتر فکر کنید، فکر کنیم. اما میتونیم به عنوان قدم‌های ابتدایی با این ویرایشات متن رو قوی تر کنیم.
و شاید تو را بتوان به عطر گل تشبیه کرد، همان عطری که مشام آدمی را نوازش می‌دهد و باعث می‌شود که تا ابد فقط عطر یک گل برایت نوازشگر باشد.
دقت کرده‌ای!
--------------------
حال خوب و بدم را به آدم‌ها گره بزنم
در مقابل چنین جمله‌هایی هم در متن دیده میشن که پتانسیل خوبی دارن، مثلا به جای تکرار کلمه‌ی وابستگی شما با یک جمله این مفهوم رو خیلی قوی‌تر و ارزشمندتر انتقال دادید.

نقد ساختمان:
در این متن، در جمله‌ی آخر از سوم شخص شاهد تغییر هستیم به دوم شخص بهتره که برای جلوگیری از تغییرات که اغلب ساختمان متن رو دچار پس لرزه می‌کند از طرف دانای کل بنویسیم. در واقع به این صورت: و انصاف نیست که هستی‌اش را از او بگیرند!
می‌دانی؟
به گمانم تو همان پروانه‌ای باشی که آنقدر زیباست که دختر بچه‌ای تمام روز به دنبالش می‌دود تا بتواند آن را با دستانش بگیرد و درون یک شیشه بیاندازد که تا ابد برای خودش باشد اما، اما پروانه تمام هستی‌اش پرواز است، و انصاف نیست که هستی‌اش را از او بگیری.
همیشه بعد از نوشتن متن مطالعه‌شان کنید چون خیلی احتمالش زیاده که در نحوه‌ی استفاده از فعل مناسب دچار اشتباه بشیم،
اما... اما امان از وقتی که کاری کنی که همین درمان برای درد مبدل به خنجری زهر‌آلود شود و قلبت را چاک‌چاک کند!
شیوه‌ی درست اینکه بگیم: امان از وقتی که کاری کنی؛ که همین درمان برای درد مبدل به خنجری زهرآلود می‌شود و قبلت را چاک چاک می‌کند.
نکته‌ای که هست اینکه در نثرهای قدیم اغلب "می" مضارع استمراری آورده نمی‌شد وگرنه برای متون مدرن آوردنش الزامی‌ست.
در کل ساختمان دلنوشته در سطح خوبی قرار داشت و کلمات ساده و روان اما درست بیان شده بودند. فقط نکته‌ی قابل تامل اینکه لطفا متونی که بهم مرتبط هستند رو برش نزنید و در یک پست قرار بدید تا خواننده سررشته‌ی متن رو گم نکنه.

نقد واژگان:
کلمات مترادف عموما خیلی به ما کمک می‌کنن تا مجبور به استفاده‌ی مکرر از یک واژه نشیم گرچه گاها میتونیم طرزبیان یا اصطلاحی در معنای یکسان به کار ببریم اما استفاده از کلمات مترادف انتخاب سریع‌تر و راحت‌تریه.
گفته بودم:
- اجازه نمی‌دهم هیچ چیز و هیچ‌کس حتی خودم این رابطه را خراب کند، اما به خودم آمدم و دیدم خرابش کردم، خرابِ خراب. و تو فقط سکوت کردی، از آن دسته سکوت‌هایی که پر فریاد‌اند ولی خاموش، و همین خاموشی می‌سوزاند تا عمق جان را.
تکرار واژه‌ی خر*اب که برای تاکید آمده‌ است اما چندان اثر بخش نیست چرا که انگار از سوی نویسنده اضافه‌گویی در انتقال یک مفهوم صورت گرفته است و دریافت احساسات و حس پشیمانی شخص در با تکرار این واژه دریافت نمی‌شود برای بهبود این موضوع می‌توانید از واژگان مترادف یا از اضافه کردن توصیفات بیشتر و ثمر بخش‌تر بهره بگیرید.
این را از پیام‌هایی که سین شده‌اند و بی جواب مانده‌اند فهمیدم.
واژه‌ی seen یک واژه‌ی غیرفارسی بوده و جایی در متون ادبی ندارد، ذهن خود را بسط بدید به جایی کلمات غیر ادبی میتوان از کلماتی چون: رویت، نگریستن یا کلا متن را به شیوه‌ای دیگر بیان کرد:
این را از پیام‌هایی که تیر نگاهت نشانه‌شان گرفت اما بی‌جواب بازگشتند فهمیدم!
در کل واژگان می‌تونه تقویت بشه توسط مطالعه انواع شعر و نثرهای ادبی تا دایره‌ی لغات به سطح مطلوبی دست یابد.

نقد جلد:
فاقد جلد

نقد نگارش:
ایرادی مشاهده نمی‌شد.

نکات کلیدی برای دل‌نگار:
اینکه خودتان دست به خلق یک شعر بزنید خیلی ارزشمندتر از نقل قول از یک ترانه است؛ حتی برای ایجاد تضمین استفاده از اشعار بهتر از ترانه‌ها عمل می‌کند.
درضمن لطفا هرچه سریع‌تر برای دریافت جلد اقدام کنید.
موفق و موید باشید!

منتقد: @Amen saDr
نویسنده: @fatemeh.ghasemi
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین