با یاد اوس کریم
خب امروز مورخ 3 (البته ما یه روز پیشواز رفتیم) مهر حدود ۱۸ سال پیش این داوش امیر ما دیده به جهان گشود و من ۱۷ سال از شناختش عقب موندم
نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ولی بعضی آدما وقتی بار اول باهاش حرف میزنی به طرز عجیبی مهرشون به دلت میشینه این داوش امیر ما هم بار اول بد نشست تو دل ما یچی تو این مایه ها:/
مشاهده فایلپیوست 75931
(لبخند شیطانی)
هیچی کم کم شناختمش و دیدم به یه داوش مشتی گیرمون اومده که تو همه شرایط هوای آدمو داره..
فقط لفظ نمیاد.. پایه هست تو همه موارد.
دلتون بسوجه اگه ازین رفیقا ندارین(لبخند شیطانی) اگه هم دارین که براتون بمونه
خب قرارمون برای روز تولدت چیز دیگه بود که متاسفانه اینجا انجمن ادبیه?✌?
مشاهده فایلپیوست 75932
خلاصه که تولد مبارک باشه گل من ایشااله بمونی برام و عمری باشه که تولد ۱۰۰ سالگیتو جشن بگیریم
پن۱: الله وکیلی من تاپیک زدن بلد نیستم کم کسری دیدی حلال کن⚘
پن۲: کادوی اصلی رو بعدا میدم کدو (لبخند شیطانی دوتا)
ایشالله دکتر که شدی اولین گوشی پزشکیشو من برات میگیرم.
باشد که فقط نبض باهاش بگیری??
مشاهده فایلپیوست 75933
@Mr.Soltani
??????????
چه دیواری کشیدم?
اهم اهم..
از بحث اصلی دور نشیم.
یکی بود یکی نبود بجز دنیای یه موش دیگه هیچکس نبود.
یه موشی بود که خعلی گوگولی بود بعد این موشه مثل آهن ربا بدبختیارو جذب میکرد.
بعد این موش تو یه قلعه خعلی بزرگاسیر شده بود که یه اژدهای ترسناک ازش محافظت میکرد که موشه فرار نکنه، البته موشه موش نبودا..روزا سلطانی بود شبا موش میشد.
بعد یه شب یه خانوم متشخص و جاذاب که داشت قدم میزد چشمش به یه موش میوفته که ل*ب پنجره قلعه نشسته بود و بهش نگاه میکرد..
خانومه گربه دوست داشت ولی موشه هم گوگولی بود تازه حرف هم میزد بعدشم پنیر پیتزای آب شده هم دوست داشت..
خانومه رو به موشه گفت موشیه من میشی؟
موشیه با خوشحالی گفت آرههه منو نجات بده..
بعد خانومه ذوق کرد گفت خدووو?
بعد خانومه با اسلحه مخصوصش و عینک آفتابی رفت به جنگ اژدها??
اژدها تا فهمید یه خانوم جاذاب اومده لهش کنه زودی فرار کرد...
بعد همچی داشت خوب پیش می رفت، خانومه رفت موشی رو گرفت و گذاشت تو قفس موکای خدابیامرز..(☹)
پیش موشی یه عالمه غذا گذاشت و رفت خوابید..
صبح بیدار شد دید موشی سلطانی شده و توقفس له شده?
بعد باهم فکر کردن دیدن قفس خوب نیست قرار شد ازون ببعد تو کارتن بزارنش?
بالا رفتیم راست بود
پایین اومدیم بازم راست بود
قصه ما هیچکس نمیدونه چی بود?
?❤سلطانی تولدت مبارک❤?
تصاویر لو رفته از موشی:
مشاهده فایلپیوست 76488
کیک تولدخب امروز مورخ 3 (البته ما یه روز پیشواز رفتیم) مهر حدود ۱۸ سال پیش این داوش امیر ما دیده به جهان گشود و من ۱۷ سال از شناختش عقب موندم
نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ولی بعضی آدما وقتی بار اول باهاش حرف میزنی به طرز عجیبی مهرشون به دلت میشینه این داوش امیر ما هم بار اول بد نشست تو دل ما یچی تو این مایه ها:/
مشاهده فایلپیوست 75931
(لبخند شیطانی)
هیچی کم کم شناختمش و دیدم به یه داوش مشتی گیرمون اومده که تو همه شرایط هوای آدمو داره..
فقط لفظ نمیاد.. پایه هست تو همه موارد.
دلتون بسوجه اگه ازین رفیقا ندارین(لبخند شیطانی) اگه هم دارین که براتون بمونه
خب قرارمون برای روز تولدت چیز دیگه بود که متاسفانه اینجا انجمن ادبیه?✌?
مشاهده فایلپیوست 75932
خلاصه که تولد مبارک باشه گل من ایشااله بمونی برام و عمری باشه که تولد ۱۰۰ سالگیتو جشن بگیریم
پن۱: الله وکیلی من تاپیک زدن بلد نیستم کم کسری دیدی حلال کن⚘
پن۲: کادوی اصلی رو بعدا میدم کدو (لبخند شیطانی دوتا)
ایشالله دکتر که شدی اولین گوشی پزشکیشو من برات میگیرم.
باشد که فقط نبض باهاش بگیری??
مشاهده فایلپیوست 75933
@Mr.Soltani
??????????
چه دیواری کشیدم?
اهم اهم..
از بحث اصلی دور نشیم.
یکی بود یکی نبود بجز دنیای یه موش دیگه هیچکس نبود.
یه موشی بود که خعلی گوگولی بود بعد این موشه مثل آهن ربا بدبختیارو جذب میکرد.
بعد این موش تو یه قلعه خعلی بزرگاسیر شده بود که یه اژدهای ترسناک ازش محافظت میکرد که موشه فرار نکنه، البته موشه موش نبودا..روزا سلطانی بود شبا موش میشد.
بعد یه شب یه خانوم متشخص و جاذاب که داشت قدم میزد چشمش به یه موش میوفته که ل*ب پنجره قلعه نشسته بود و بهش نگاه میکرد..
خانومه گربه دوست داشت ولی موشه هم گوگولی بود تازه حرف هم میزد بعدشم پنیر پیتزای آب شده هم دوست داشت..
خانومه رو به موشه گفت موشیه من میشی؟
موشیه با خوشحالی گفت آرههه منو نجات بده..
بعد خانومه ذوق کرد گفت خدووو?
بعد خانومه با اسلحه مخصوصش و عینک آفتابی رفت به جنگ اژدها??
اژدها تا فهمید یه خانوم جاذاب اومده لهش کنه زودی فرار کرد...
بعد همچی داشت خوب پیش می رفت، خانومه رفت موشی رو گرفت و گذاشت تو قفس موکای خدابیامرز..(☹)
پیش موشی یه عالمه غذا گذاشت و رفت خوابید..
صبح بیدار شد دید موشی سلطانی شده و توقفس له شده?
بعد باهم فکر کردن دیدن قفس خوب نیست قرار شد ازون ببعد تو کارتن بزارنش?
بالا رفتیم راست بود
پایین اومدیم بازم راست بود
قصه ما هیچکس نمیدونه چی بود?
?❤سلطانی تولدت مبارک❤?
تصاویر لو رفته از موشی:
مشاهده فایلپیوست 76488
مشاهده فایلپیوست 76493
@نگین قاسم پور
متن:
نه واقعا باز انتظار متن بیشتر داری؟
من خستمممم??
@Mr.Soltani
آخرین ویرایش: