دلنوشته [جبران خلیل جبران]

عشق درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنهايي را ترجيح بده به تن هايي که
روحشان با ديگريست
تنهايي تقدير من نيست
ترجيح من است

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مُزد عاشقي
رنج است
اما اين رنج
روشني مي بخشد
از دلي عاشق
که مي شکند
موسيقي و ترانه مي تراود

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اولين شاعر جهان
حتماً بسيار رنج برده است
آنگاه که تير و کمانش را کنار گذاشت
و کوشيد براي يارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشيد احساس کرده
توصيف کند
و کاملاً محتمل است که اين ياران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینک تو کجا هستی ای یار من
آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی ؟
آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی ؟
و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری ؟
و از شکیبایی‌ام آگاهی ؟

کجا هستی ای زندگی من
اینک تاریکی مرا در آغو*ش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت
در هوا لبخند بزن تا زنده شوم

کجا هستی ای عشق من ؟
آه
چقدر عشق بزرگ است و من چقدر کوچک هستم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دو شعر کوتاه از جبران خلیل جبران

گاهی
تو حتی ل*ب به سخن نگشوده ای
و من به پایان آنچه خواهی گفت رسیده ام
==========
تو بیش از آنچه من قادر به گفتن باشم
به من گوش می دهی
تو ضمیر آگاه را می شنوی
تو با من به جاهایی می روی که
کلمات من قادر به بردن تو به آنجاها نیستند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر توانسته باشم در قلب يک انسان
پنجره جديدي را به سوي او باز کرده باشم
زندگاني من پوچ نبوده است

زندگاني تنها چيزي است که اهميت دارد
نه شادماني و نه رنج و نه غم يا شادي

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

براي خودت زندگي کن
زندگاني را به آن سان که خود مي خواهي زندگي کن
و از اين رهگذر است که تو
وفادارترين دوست انسان خواهي بود

من هر روز تغيير مي کنم
و در هشتاد سالگي هم ، همچنان تجربه مي آموزم و تغيير مي کنم
کارهايي را که به انجام رسانده ام
ديگر به من ربطي ندارد ، ديگر گذ شته است
من براي زندگي هنوز نقدينه هاي بسياري در اختيار دارم

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سکوت را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي با تو سخن خواهم گفت

تيره بختي را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي چشم‌هاي تو را خواهم سرود

مرگ را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي تو خواهي فهميد
که دوستت دارم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
براي خاطر عشق به من بگو‌
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه مي‌کشد
نيرويم را مي‌بلعد
و اراده‌ام را زايل مي‌کند ؟

خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودني مجدانه است

عشق ثمره‌ي خويشاوندي روحي است
و اگر اين خويشاوندي در لحظه‌اي تحقق نيابد
در طول ساليان و حتي نسل‌ها نيز
تحقق نخواهد يافت

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اي عشق که دستان خداييت
بر خواهش‌هاي من لگام زده
و گرسنگي و تشنگيم را
تا وقار و افتخار بالا برده

مگذار توان و استقامتم
از ناني تناول کند
و يا از شرابي بنوشد
که خويشتن ناتوانم را
وسوسه مي‌کند

بگذار گرسنه‌ي گرسنه بمانم
بگذار از تشنگي بسوزم
بگذار بميرم و هلاک شوم
پيش از آنکه دستي برآورم
و از پياله‌اي بنوشم
که تو آن را پر نکرده‌اي
يا از ظرفي بخورم
که تو آن را متبرک نساخته‌اي

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین