دلنوشته [جبران خلیل جبران]

من همان اندازه
دلواپس شادماني تو ام
که تو
دلواپس شادماني من
اگر تو خاطري آسوده نداشته باشي
من هم آسوده خاطر نخواهم بود .

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
من خودم بودم و يک حس غريب
که به صد عشق و هوس مي ارزيد

من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسيد

من خودم بودم هر پنجره اي
که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود

من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گيسوي بلند
و نه آلوده به افکار پليد
من به دنبال نگاهي بودم
که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد

آرزويم اين بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چيره به شفافي صبح
به خودم مي گفتم
تا دم پنجره ها راهي نيست

من نمي دانستم
که چه جرمي دارد
دستهايي که تهي ست
و چرا بوي تعفن دارد
گل پيري که به گلخانه نرست

روزگاريست غريب
تازگي ميگويند
که چه عيبي دارد
که سگي چاق رود لاي برنج

من چه خوشبين بودم
همه اش رويا بود
و خدا مي داند
سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من به خاطر شادماني تو
بسيار شادمانم
براي تو
شادماني شکلي از آزادي است ..
زندگي نمي تواند
با تو
جز با مهر و شيريني
جور ِ ديگري رفتار کند
تو با زندگي
جز با مهر و شيريني
رفتار نکرده اي .

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من لبان خويش را با آتشي مقدس تطهير کردم
تا از عشق سخن بگويم
اما وقتي دهان گشودم
زبانم بند آمده بود .

پيش از آن که عشق را بشناسم

عادت داشتم نغمه هاي عاشقانه سر دهم
اما شناختن را که آموختم
کلمات در دهانم ماسيد
و نوا هاي سينه ام در سکوتي ژرف فرو افتادند .

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اکنون کجايی ای خود ديگر من ؟
آيا در اين سکوت شب بيداری ؟

بگذار نسيم پاک
تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.

کجايی ای ستاره زيبای من ؟
تيرگی زندگی مرا در اغو*ش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است .
لبخندی در فضا بزن ؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد !
از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد !

کجايی ای محبوب من ؟
آه ؛ چه بزرگ است عشق !
و چه بی مقدارم من !

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینک تو کجا هستی ای یار من
آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی ؟
آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری و از شکیبایی‌ام آگاهی ؟
کجا هستی ای زندگی من
اینک تاریکی مرا در آغو*ش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت .
در هوا لبخند بزن تا زنده شوم .
کجا هستی ای عشق من ؟
آه
چقدر عشق بزرگ است و من چقدر کوچک هستم

جیران خلیل جیران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دوست من
آنچه مينمايم نيستم
آنچه هست لباسي است که به تن ميکنم
لباسي که به دقت بافته شده تا مرا از سوالات تو
و تو را از کوتاهي و اهمال من محافظت کند
دوست من
آن "من ديگر" در خانه اي از سکوت زندگي مي کند و
همانجا براي هميشه باقي خواهد ماند
غير قابل درک و دست نيافتني
نه نمي خواهم آنچه مي گويم باور کني و نه به آنچه انجام مي دهم اعتماد
چرا که کلمات من چيزي نيست جز افکار تو در صدا
و رفتار من نيز چيزي نيست الا آرزوهاي تو در عمل

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امروز به پايان ميرسد
از فردا برايم چيزي نگو
من نميگويم :
فردا روز ديگريست
فقط ميگويم :
تو روز ديگري هستي
تو فردايي
همان که بايد به خاطرش زنده بمانم

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامي که عشق تو را به اشارتي فرا ميخواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تيغ هاي نهفته عشق تو را خسته مي کند
نواي عشق چنان تند باد شمال در باغ
روياهاي تو را آشفته مي کند
اما عاشق شو

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هنوز بدرود نگفته اي ، دلم برايت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زماني از من دور باشي
هر وقت که کاري نداري انجام دهي
تنها به من بيانديش
من در روياي تو شعر خواهم گفت
شعري درباره چشم هايت
و دلتنگي

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین