طنز _اسپایسی_

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏تو خونه ما تاریخ انقضای هر چیزی برسه بابام میگه حیفه و میخوردش، امروز دیدم داره نون و شامپو میخوره.

»اسپایسی«
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

من تحقیق کردم ۹۹ درصد از اونایی که بعد زنگ زدن میگن اتفاقا همین امروز میخواستم بهت زنگ بزنم دارن زر می‌زنن، یکیش خود من.

× اسپایسی ×
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

من عاشق موسیقی کلاسیکم، مخصوصا آهنگهای باخ؛ مثلا اون قطعه‌ای که میگه آی بری باخ بری باخ.

»اسپایسی«
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏به بابام گفتم شنیدی رونالدو داره از یوونتوس میره؟ یه آه کشید گفت کی میشه تو از این خونه بری.

》اسپایسی《
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏با بابام بحثم شد رفتم آشغالا رو گذاشتم جلوی خونه‌ای که روی دیوارش نوشته بود لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد =))

× اسپایسی ×
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

یه بارم روز پدر بود مجری تلوزیون گفت هر جا هستی همین الان پاشو دست پدرتو ببوس، رفتم دست بابامو بوس کنم گرفت مثل سگ منو زد، فکر کنم بابام وقتی تو حمومه یکم عصبی‌تر از همیشه‌س.

》اسپایسی《
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏من انقدر آشپزیم بده که یه بار اومدم سالاد شیرازی درست کنم ته‌دیگش سوخت.

× اسپایسی ×

​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

تنها دلیلی که میتونه باعث بشه یه روزی زن بگیرم اینه که اونجاهایی از کمرم که دستم نمیرسه رو برام بخارونه.

× اسپایسی ×​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

تنها انگیزه من برای ازدواج کردن و بچه‌دار شدن اینه که به پدرم ثابت کنم من حتی پدر هم بشم نمیفهمم، هی نگه پدر نشدی تا بفهمی من چی میگم.

》اسپایسی《
​

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

اثر پروانه‌ای یعنی من تو پارک سر کوچه سیگار بکشم نیم ساعت بعدش بابام تو خونه بخوابونه زیر گوشم.

»اسپایسی«
​