طنز _اسپایسی_

‏اونایی که چایی رو هورت میکشن خیلی جذابن؛ مخصوصاً وقتی یه لیوان آبجوش بپاشی تو صورتشون بعد جفت پا بری تو دهنشون.

》اسپایسی《
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏با دوستام داشتیم می‌رفتیم بیلیارد گفتم من امروز پام درد میکنه دروازه‌بان وایمیستم؛ وسط راه گفتن بپر یه بسته سیگار بگیر بیا، تا پیاده شدم گازشو گرفتن رفتن؛
فکر کنم سیگار رو ترک کردن.

》اسپایسی《
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفته بودیم بانجی‌جامپینگ، لحظه آخر که داشتم می‌پریدم پایین مسئولش سر بابام داد زد گفت حاج آقا چیکار داری میکنی؟ بابام چاقو رو سریع گذاشت تو جیبش طنابو ول کرد گفت هیچی؛
یهو داداشم از پایین داد زد گفت بابا حله این تشک رو سوراخ کردم بگو بپره.

》اسپایسی《

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو باغ وحش به بابام گفتم برای من هم بستنی میخری؟ همینجوری که داشت بستنیشو لیس میزد به تابلوی «لطفاً به حیوانات غذا ندهید» اشاره کرد گفت نه.

»اسپایسی«
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏به دختره گفتم اسم شما چیه؟ گفت نگین، گفتم میدونم جسارت کردم ولی خب چی صداتون کنم؟ گفت نگین دیگه، گفتم خب یه چیزی باید صدات کنم دیگه؛
گفت خیلی احمقی و رفت.

»اسپایسی«
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏تالار دعوت بودیم تا رسیدیم اومدم مجلسو گرم کنم پریدم وسط شروع کردم به رقصیدن و داد میزدم به همه میگفتم دست دست؛
بابام با کتک من رو کشید کنار گفت الاغ مراسم ختم عموته آدم باش :|

× اسپایسی ×
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوشته‌ها
نوشته‌ها
12,168
پسندها
پسندها
14,364
امتیازها
امتیازها
648
سکه
972
تو خیابون معلم دوران دبیرستانم رو دیدم داره میخنده، گفتم ایول الان وقت انتقامه؛ بهش گفتم چیز خنده‌داری هست بگو ما هم بخندیم، گفت آره الان ماشینت رو پلیس با جرثقیل برد.

× اسپایسی ×
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین