گزین نوشت | انجمن کافه نویسندگان

[Ghost]

به سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم را
دل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتم

سجاد سامانی

 

[Ghost]

خسته شو ولی
ادامه بده

 

[Ghost]

بیخالش ک بشی
نمیگذره
بازم پابه پات میاد

 

[Ghost]

خود تو نیستی و این درده که با خیالت قدم میزنم
هی باهات حرف می زنم حس میکنم نیستی خیاله
کاش نمیخریدم عطری که می گن دوری میاره
این همه درد واسه این قلب ترک خوردم زیاده خدایی
هنوز به اون نقلهایی که می خواستی فکر می کنی

 

[Ghost]

خودخوری کارم شده بختم شده بی فکر و بی حس
بیتو حالم راکده درست مثله بازار بی جنس
هی بهم قول می دادی برمیگردی خیلی مردی
روزهای سختت بامن بود
خوشیات با دیگران

 

[Ghost]

می گفتم دنیا با و بهشته چه جهنمی ساختی برام
هی باهات حرف میزنم حس میکنم نیستی خیال
کاش نمی خریدم عطری که میگن دوری میاره
اینهمه درد واسه این قلب ترک خوردم زیاده خدایی

 

[Ghost]

شانس و بد شانسی عین همدیگه هستن
دقیقا وقتی بهشون نیاز نداری میان سراغت

 

[Ghost]

منو رنگ نکن
من صافکاری لازمم …

 

[Ghost]

در روزگاری که “دروغ” یـک “واقـعـیت عمـومـی” است . . .
به زبان آوردن “حقیقت” یک “اقدام انقلابی” محسوب می شود !

 

[Ghost]

مُراقــب بــآش

به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،

“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود