دلنوشته ♥ دلـنوشـتـــه هــای ميلاد تهـرانــی ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
باران می بارد!

با این دو نفره بودن هوا؛

من؛ تنها!

تو؛ تنها
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نــه عــزیـــز دلــم

آن سفیـــد ها ، بــرای خــواب است !

قــرمـــز ها ، بــرای ســــردرد هــایـــم !

امشــب نــوبــت سبـــز هاست

اعصــابـــم

انگــار هـــزار طویــله اســب وحشــی در ســـرم

به دنبــال جــایی بــرای آرامــش می گــردند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرمون گرم بود نیمه شب

گیلاس هامونو به هم زدیم

به هم قول دادیم تا زنده ایم به کسی بوسه ندیم

به هم قول دادیم با هم باشیم

جدا نشیم اصلا

من قسم خوردم به جون تو …

تو قسم خوردی به جون من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دستم نمک داشت

نمک داشت اون روزا ،

عشق کافی بود واسه آرامش ما

بشکنه دستم ! زود باور بودم و ساده

اون رفت …

با مردی که می گفت همه چیز بهش داده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شايد از مد افتاده باشد!

شايد ديگر اندازه ام نباشد.

اما همچنان عطر خاطره مي دهد

پيراهني را كه تو روي شانه اش

اشك ريخته اي
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
با گفتن يك

"عزيزم جايت خاليست"

نه جاي من پرميشود


و نه از عمق شادي هايت كمتر!

فقط...

دلخوش ميشوم كه هنوز

بود و نبودم برايت مهم است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـی دانـم

گـاهـی خـسـتـه بـودم،

گـاهـی غـمـگـیـن و شـاد.

گـاهـی اسـیـر مـشـکـلـات و

گـاهـی از هـفـت دولـت آزاد!

امـا هـمـیـشـه...

هـر چـه بـود و نـبـود را بـه عـشـق تـو مـی نـوشـتـم!

عـزیـز دلـم...

مـمنـونـم کـه تـحـمـل مـی کـنـی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به کدامین کتاب مقدس دنیا سوگند بخورم؟
که از یاد عاشقان واقعی ات نخواهی رفت؛
حتی اگر تو را…
به آخرین صفحات تاریخ تبعید کرده باشند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـن بــار هــا ،


از بــاز کـردن گـِـره تمــام مشکلات

لذت بـــرده ام امـــا ...

بــاور کـــن هیـــــچ کــدامشــــان ،

آرامــش بخــش تـــر از

بستــــن ِ گــِـره لبـــاس تــــو نبوده است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیــروز زورگیـــر هــا دار و نــدارم را بـــردنــد !

...

می تـــرســـم یک شب

دفتـــر شعــر هــایــم را بخــواننـــد و

یـک عمــــر عاشق تو شــونـــد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین