■□کارهای عجیب مامانامون□■

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع *helia*
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
خب از عنوان تاپیک مشخصه دیگ...
ولی خب شاید با خودتون بگید من نفهمیدمو فلانو اینا..
بزارید اول خودم بگم!
همچی از جایی شروع شد که... .
??
از اول، از اول..
اره خلاصه..یه روز که مامانم داشت به گل هاش میرسید(عاشق گل و گل کاریه) اشتباها ازین گلای رونده اسمشه چیه..همونو میزنه از وسط نصف میکنه..
بعد انقد غصه میخوره..
یهو به من میگه نگین پاشو یه تیکه پارچه بیار..
عاقا ما رفتیم یه تیکه پارچه آوردیم..
مامانم رفت داخلش گل ریخت پیچوند دور گل نصف شده بهم پیوند زد..تازه بهش آبم داد..
منو نیما در کمال گستاخی خندیدیم و گفتیم این خشک میشه و اینا..
ولی دو هفته گذشت.. نه تنها خشک نشد، بلکه رشدم کرد??
مشاهده فایل‌پیوست 79541
خلاصه که ازینا بزارید..تو عکس گذاشتنم الزامی نیست..

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتایی که ساعت ۶ صبح میره با قابلمه ها بازی میکنه? و صداهای ترسناک..✌?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی روز جمعه ساعت ۶بیدارت میکنه میگه پاشو برو مدرسه اما روزای دیگه بیدارم نمیکنه هیچ ، صدای ساعت گوشیم هم قطع میکنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین