صبحــانه را با یـک چـای سـر مـی کنـم
نهـار را با دو لقمــه نـان
شــام را هم کـه اشتهــا نـدارم!
مـادرم همیـشـه مـی پرســد
" چـرا غذا نمـی خـوری؟ "
و مـن مثـل همیشـه سیــرم !
او کـه نمـی داند آنقــدر برایــم غصـه گذاشتــه ای
که هـرچه مـی خــورم تمــامــی نــدارد . . .