با تو حتی نتوانستن هم خواستی میشود .
مثلِ وقتی که میگویم نتوانستم دوستت نداشته باشم
نتوانستم ترکت کنم!!
میبینی
باتو حتی منفی ترین فعل ها هم دوست داشتنی اند...
انگار که خداوند
معشوقه ای داشته باشد!
انگار که معشوقه اش
ترکش کرده باشد!
انگار که خداوند
تو را
در لحظه ی تنها شدنش
آفریده باشد.
زیباییِ تو
غم انگیز است!
من عشق دوم را
بیشترقبول دارم،
آخرمیدانیدعشق واقعی
این است که درمیان
هیاهوی دلتنگی
جوری شمارادچارکند
که انگاربارقبل
تنتان به نسیمی
گذرادچارشده است،
عشق واقعی این است.
به طرز ناباورانه ای
نزدیک است.
هر صبح،
با من می ایستد؛
هر شب، در من
چشم که می بندم
بیدار
خیره به سقف میزند
هم زاد
چیز عجیبی نیست
با هر تولدی
مرگی به دنیا می آید.