"نفس تنگی"

غمگین‌ترین جای زندگی اونجاس که
به کسی میگی خداحافظ
که دلت می‌خواست تمام زندگیتو
باهاش بگذرونی ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من هیچوقت نتونستم دله کسیو سهم خودم کنم
هیچوقت بودنم کنار کسی آرام بخش نبود
هیچکس عاشق خنده هام نشد
هیچوقت کسی بودن یا نبودن منو حس نکرد
من کسیو ندارم که عاشقم باشه
همیشه خودم بودم و قلبی که بارها زیر دست و پا له شد .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر چقدر تعداد آدمایی که
دوسشون داری بیشتر باشه،
تعداد دفعاتی که قراره دلت بشکنه
هم بیشتر میشه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم‌ میخواد همچیو فراموش کنم، جوری فراموش کنم که حتی دوباره با خودم آشنا شم. شایدم یه خواب طولانی ولی واقعا خیلی طولانی میخوام. جوری که بیدار نشم هم مشکلی ندارم، جوری که حتی خواب هم نبینم. خوابی میخوام که همه رو ببینم ولی از دور. جوری خواب میخوام که بدنم سرد باشه مثل جنازه‌ای که تو سردخونست و سردش نمیشه. جوری خواب میخوام که برم و برنگردم. جوری که دیگه همه به خاطرهاشون با من فکر کنن نه به وجودم. جوری خواب میخوام که بی‌احساس، هیچی احساس نکنم و فقط بخوابم جوری خواب میخوام که بخوابم و صبح که پاشدم، هیچ‌کسیو نه بشناسم نه برای کسی آشنا باشم .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من فقط یک تکه ی کوچک از خود را دارم مابقی را در کنارِ کسانی که نیستند جا گذاشته ام. کاش میشد شبی بدون اینکه کسی را خبردار کنم به سمتِ مقصدی که نمیدانم کجاست راهی شوم و خودم را از خواستن هایی که در مغزم انبوه شده اند رهای سازم. میخواهم به اندازه ی چند سال راه بروم و در همان هیاهو که کسی حواسش نیست، خودم را در کنار خیابانی رها کنم‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنان کردی با من که هرچه شد و نشد خود را سرزنش کردم ، در بهترین حالت های ممکن هم شک به این کردم که تقصیر من است که همه چیز خوب است؟ آری فهمش سخت است ، اگر فهم این ریشه به جانت زند ، آن وقت به فهم بیا که تو بیش از جان خود زجر کشیده ای و عجب جانی داری .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پرسیدند که چگونه دوری اش جانت را نگرفت؟ با غمی که صدایم را میلرزاند گفتم، نامِ او در هر ثانیه از تمام سلول های تنم عبور میکند و رد پای خود را بر جای میگذارد که من نامش را "امید" گذاشته ام؛ امید به زندگی ! امید به زنده ماندن ؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دروغگوها همیشه هم آدمهای بدی نیستن گاهی:
دروغ میگن که خوشحالت کنن
دروغ میگن که نری
دروغ میگن که بیشتر کنارشون بمونی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,963
پسندها
پسندها
1,480
امتیازها
امتیازها
223
سکه
58
اصن بیا بازم از همون امید های واهیِ همیشگیت بده که دوباره سنگ کاغذ قیچی بازی می کنیم ، منم قول میدم اگه تو ببری طبق قرارِ همیشگی رفتار کنیم و اگرم من بردم....
اصلا اونقد بازی میکنیم تا تو ببری...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین