صنایعدستی ایران به عنوان یکی از قطبهای اصلی صنایعدستی جهان به همراه چین و هند دارای سابقهی درخشان و پر پیشینهای است. بیتردید استعداد و نیروی خلاقه و ابتکار ایرانیان و علاقهی آنان به هنر و خلق آثار هنری یکی از عوامل قوام و دوام صنایعدستی ایران است، بهطوری که صاحب نظران معتقدند که ایرانیان با شناخت زیباییها موفق به خلق آثار هنری میشوند و یا لااقل با درک آن، دوستدار و مشوق هنرمندان در ارائهی آثار هنری هستند چرا که ایرانیان هنردوست از دیرباز این نکتهی حساس را دریافت کرده بودند که کار یک صنعتگر هنرمند تنها یک کار بدنی و فیزیکی نیست بلکه او همانند یک ادیب و یک شاعر، احساسات و افکارش را در خودش منعکس میکند و به آنها عینیت میبخشد.
صنایعدستی در عصر حجر به هر حال فرهنگ ایران همچون فرهنگهای دیگری که در خاور نزدیک کهن هویت نیروند فردی داشته است دارای تمدنی بسیار پیچیده و پر تنوع است که برای بررسی و شناخت آن رجوع به تاریخ و به ویژه کشفیات باستانشناسی انجام شده در نقاط مختلف کشور، اجتنابناپذیر است زیرا مطالعه دربارهی صنایعدستی و پیشههای محدود و منطقهای ایران را باید از زمانهای بسیار دور و حتی قبل از تاریخ آغاز کرد و روند تکاملی آن را به ترتیب گذشت زمان مورد بررسی قرار داد و از این طریق به منشأ اولیه صنایعی که امروزه نیز در قسمتهای مختلف ایران رایج است، دسترسی پیدا کرد. پیش از هر چیز باید توجه داشت که دانستن وضع کلی تاریخ کشور و نگرشی به حفریات باستانشناسی انجام شده میتواند پایه و اساس اطلاعات ما درباره صنایعدستی باشد و بدیهی است که تاریخ صنایعدستی چیزی متنوع از تاریخ تمدن نیست و ضرورتا میبایست بررسی صنایع، هنر و پیشههای ایرانی را از زمان پیدایش تمدن و شیوههای زندگی مردم آغاز کرد. کما این که به اعتقاد اکثر محققان خاستگاه فنون کشاورزی، فلزکاری، سفالگری و مبانی اندیشههای دینی و فلسفی، نجوم و ریاضی، خاورمیانه و خصوصا فلات ایران بوده است. در «رُمان گیرشمن» ضمن تحقیقات و تألیفات خود به وجود اشخاصی اشاره میکند که در عصر حجر میانه در کوهستانهای بختیاری میزیسته و شیوههای ساخت ظروف سفالین را میدانستهاند. او اظهار میکند که سازندگان ظروف سفالین، آنها را در کنار همان آتشی که برای پخت گوشت شکار و یا طبخ غذا برپا میکردند، میپختند.
در عصر فلز، با وجودی که به تدریج ساخت آلات و ادوات ریختگی برنزی و مسی رواج یافت اما هنوز استعمال ابزارهای سنگی بر انواع مشابه آن غلبه داشت و تهیه و استفاده از ظروف سفالین نقاشی شده معمول بود و بافت انواع منسوجات ظریف و نیز طلاکاری و ساخت اشیای رزین رونق و رواجی در خور داشت. با فرا رسیدن عصر مفرغ که حدود 2700 سال ق.م دگرگونی چشمگیری در تمدن آسیای غربی به وجود آورد، به موازات پیشرفتهای فنی که نصیب دستساختههای ایرانیان شد، کیفیت زندگی مردم نیز به دلیل برخورداریشان از مصنوعاتی که زندگی راحتتری را ممکن میساخت، افزایش یافت.
در همین دوره مهرههای زینتی توسط استادکاران ساخته میشد، ابزارهای سنگی در شمار مصنوعات کارگاهی درآمده و ظروف سفالین به وسیلهی چرخهای کوچک مخصوصی که با دست گردانده میشد، تولید و طبق اصول و قواعدی منظم در کورههای سربسته چیده میشد و حرارت میدید تا به خوبی پخته شود.
نزدیک به 1200 سال ق.م آهن به جای مفرغ برای ساختن اسلحه و ابزارها و تا حدودی زینتآلات به کار گرفته شد و بناهای آجری مرتفعی در نقاط مختلف نظیر «استرآباد» و روی سکوهای بلند برپا گشت. یافتههای باستانشناسی که حاصل حفاریهای انجام شده در ایران است، از جمله دلایل دیگری است که میتواند تکمیلکنندهی اطلاعات ما نسبت به پیشینهی هنرها و صنایعدستی ایران در دوران کهن من جمله قبل از تاریخ مدون ایران باشد.
نخستین اکتشاف بزرگ در باب صنعت پیش از تاریخ ایران به وسیلهی "ج.دومرگان" در شوش انجام شد که اشیای مکشوفه هم دارای تنوع زیادی است و هم از کثرت قابل ملاحظهای برخوردار است. در این اکتشاف، اشیایی به دست آمده که متعلق به اوایل دورهی مس است و تبر، سوزن، اسکنه و آیینههای مسین که از درون مقابر به دست آمده، نشاندهندهی استفادهی مردم این دوره از فلز مس است.
در این دوره پارچههایی که با الیافت مختلف بافته شد، به دست آمده ولی به نظر میرسد که بزرگترین صنعت ایرانیان در این دوره سفالگری بوده برای آن که تولید سفالهایی با چرخ و به شکل آبخوری، کاسههای غذاخوری، دیگهای پخت غذا و گلدانها و ظروف با لعاب قرمز صیقلی رواج داشته است. افزون بر این طی حفریات شوش، گردنبندی نیز به دست آمده که از گوشماهی و سنگهای مختلف ساخته شده، به انضمام انگشترهایی با نگین گوشماهی و مهرههایی که اکثرا سنگی و به شکل حیوانات با دکمههای مسطحی است که در وسط یا روی دستهی کوچک آنها سوراخی تعبیه شده است.
با وجودی که در این دوره بیشتر اشیا از سنگ ساخته میشد، ساخت تبر، بیلچه و سلاحهای مختلفی به شکل سلاحهای تولیدی مردم بینالنهرین یعنی از مس، در ایران رواج داشته و از استخوان و فلز برای ساخت وسایل مصرفی مختلف استفاده میشده و اکثر تولیدات منقوش بوده است و شباهت زیادی بین اشکال و نقوش ساختههای فلزی و نقش مصنوعات سفالی به چشم میخورد. در حفریات انجام شده در دو کیلومتری جنوب غربی تخت جمشید، سفالهایی به دست آمده که نقاشی و تزئین شده و تقریبا به نازکی ظروف چینی امروزی است و بهترین دلیل ترقی و تکامل صنعت سفالسازی در دورهای است که ظروف به آن تعلق دارد.
گیرشمن در حفریت که در "تپهی سیلک" داشته، موفق به کشف اشیایی مربوط به 2800 الی 2700 ق.م که شامل انواع سفالینههای دستساز و تولید شده با چرخ سفالگری است، شده که از طریق شباهت آنها با اشیای به دست آمده از سایر نقاط میتوان تمدن یا تمدنهایی شبیه و نزدیک به آنها را در مناطق دیگر کشور حدس زد.
اریک اشمید هنگام حفاری دامغان به مجموعهای از مهمترین آثار صنعتگران سه تا دو هزار سال ق.م دست یافت که این سفالها شامل کوزههای بزرگ در اشکال هندسی و دارای لعاب قهوهای روشن و کرم است و اکثرا به وسیلهی چرخ ساخته شده و گویای ظهور فن لعاب دادن سفال در ایران پنج هزار سال قبل است. همچنین کشفیات اشمید حکایتگر آشنایی مردم آن دوره با فلز مس است و بیشتر دست ساختههای مسین شامل سنجاقهای مسی، خنجر، گرز، دستبند و امثال آنها است.
ضمنا کشف اشیای طلایی و نقرهای به ویژه زینتآلات زرین، فنجان، مجسمههای حیوانات مختلف از نقره و مانند آن گویای دسترسی و استفادهی مردم آن دوره به فلزات گرانبها است و شواهد دیگری در دست است که نشان میدهد ایرانیان آن زمان در فلزکاری، ساخت مصنوعات مختلف مانند هاون، مجسمه، انواع تسبیح و غیره از سنگهای مختلف مهارت به سزایی داشتهاند.
در پی کاوشهایی که در سال 1947 میلادی (325 ه.ش) در زیویه در نزدیکی سقز به عمل آمده، گنیجینهای از اشیای زرین و مفرغی و محصولات تهیه شده از عاج به دست آمده که به حدود قرن هفتم ق. م یعنی آغاز دورهی حکومت مادها تعلق دارد. همچنین در کاوشهای حسنلو در 85 کیلومتری جنوب ارومیه، جام طلایی که بر سطحش صحنههای اساطیری حکاکی شده و به قرون 14 تا 8 ق.م تعلق دارد، به دست آمده است.
بدون تردید جام مارلیک و دیگر آثار فلزی کشف شده از چراغعلی تپه (مارلیک تپه) واقع در 14 کیلومتری جادهی رودبار به رشت را که توسط گروه باستانشناسی ایرانی به سرپرستی پروفسور عزتالله نگهبان به دست آمده، میتوان نشانهای بارز از مهارت فلزکاران ایرانی در حدود دورهی حکومت مادها و حتی کمی بیشتر از آن در ایران دانست. ضمن آن که بر اساس مدارک و اسناد موجود و نیز آثار مکشوفه میتوان سفالگری دورهی مادها را نیز هنری شاخص و دستبافی آن دوره را نیز هنر و صنعتی مهم تلقی کرد.
ابزارهای مفرغی حکاکی شدهی لرستان، انواع سلاحها، ابزارها و وسایل کشاورزی، وسایل تزئینی، اشیای آیینی، انواع دهانه و مالبند و دیگر ابزارهای مخصوص اسب و گردونه، بتها، سنجاقهای مفرغی با سری درشت و مزین به شکل سر و شاخ چهارپایان و غیره از هنرهای سنتی و صنایعدستی شاخص ایرانیان در هزارهی اول قبل از میلاد است که بر اساس قراین موجود احتمالا توسط نخستین مادهای تازه وارد به ایران به وجود آمده است.
از بررسی هنرها و صنایع هنری ایرانیان در دورهی ما قبل از تاریخ مدون کشورمان میتوان چنین نتیجه گرفت که:
ایرانیها دارای ذوق هنری و زیبا پسندی خاصی بودهاند که نمونهی آن در آثار سفالین شوش، تپه سیلک، تپه حصار و نیز مفرغها لرستان آشکار است.
ایرانیهای توجه ویژهای به نقش حیوانات داشتهاند.
افزون بر نقوش حیوانی از نقشهای هندسی که البته هر یک معنا و رمز و رازی داشتهاند، برای تزئین ظروف و من جمله سفالینههای خود استفاده میکردهاند.
شیوهی کار هنرمندان قدیم ایران «تاتورالیست»، طبیعتسازی نبوده بلکه ایرانیان به نقشهای «تجریدی» و «رمزی» علاقه بیشتری داشته و آنها را بر طرز کار شیوهی ناتورالیست ترجیح میدادند.
هنر هخامنشی، هنری ظریف و عاری از خشونت هنر همسایگان و خاصه هنر آشوری است. هنر هخامنشی، هنری است که در زمینهی ترسیم حیوانات و بعضی از نباتات به شیوهی ناتورالیسم عمل میکند و به طبیعت توجه کامل دارد. در ترسیم درختها و مرغهای خیالی و علامت اهورامزدا و امثال آن هنری است تجریدی و ابداعی و در نقش هیاکل آدمی، هنری است عاری از جزئیات یعنی فقط به ترسیم شکل اکتفا میکند و به جزئیات قیافه و حالات روحی اشخاص کاری ندارد و توجهی نمیکند.
حجاران و سنگتراشان هخامنشی به ویژه در سنگتراشی از حیوان و نقش حیوان مهارتی به سزا داشتهاند. نقش حیوانات در آثار هخامنشی ساده، ظریف و دقیق است و میتوان گفت که از این حیث هیچ قوم و ملتی به پای ایرانیان نمیرسیدهاند.
صراحت طرح و نقش، قدرت و استحکام و دوام اثر هنری و تعادل آن از دیگر مشخصات هنر هخامنشی است.
شکیبایی، ذوق سلیم و زیبایی تألیف هنرمندان و صنعتگران دوران هخامنشی از جمله نکات بارزی است که از بررسی مجموع آثار به جای مانده از دوران مذکور، مستفاد میشود. صنایعدستی ایران در دورهی سلوکی از لحاظ طرح و شکل تا اندازهی زیادی تحت تأثیر هنر هلنیستی یا یونانی مآبی قرار گرفت اما در دورهی اشکانی باید به سفالینههای زیبا، مسکوکات فلزی ساخته شده از طلا و نقره، قلابدوزی و برخی دیگر از رودوزیها، پارچهبافی و در نهایت ساخت زیورآلات اشاره کرد.
در دورهی ساسانی هنر و معماری ایران یکی از دورههای اوج خود را ثبت کرد. هنرورزان ساسانی صنعت فلزکاری ایران را به کمال رساندند به طوری که نمونههای بسیاری از سینیها و ظروف برجستهکاری با نقشهای متنوع که از آن عصر در ممالک مختلف و از جمله در روسیه کشف شده، نمایانگر مهارت فوقالعادهی فلزکاران در زمان ساسانی است.
همچنین باید از ریختهگری با مفرغ و نقره که برای ساختن بشقاب؛ کاسه، جام و مشربه که به شکل پرندگان و دیگر حیوانات ساخته شده است، نام برد. ضمن آن که ظروف زرین و سیمین و یا فلزی دیگر که با روشهای مطلاکاری، حکاکی، قلمزنی و یا میناکاری تزئین میشد از جمله هنرهای مرتبط با فلزکاری ساسانی است.
قالیبافی در دورهی ساسانی از هنرهای مطرح و پر رونق بوده، از قالی بهارستان که اگر چه تا حدودی در مورد آن اغراق شده است و نیز قالیهای زیبایی که بر تخت خسروپرویز در فصول و ماههای مختلف سال انداخته و پهن شده، ذکر نام شده است. از منسوجات گوناگون به ویژه پارچههای ابریشمی دورهی ساسانی که حتی به چین صادر میشده است، در آثار و نوشتهها زیاد یاد شده و البته حدود 30 قطعه از آن هم بر جای مانده که زینت بخش گنجینهها و دیگر مراکز هنری جهان است. از سایر صنایعدستی رایج در دورهی ساسانی باید به شیشهگری، سفالگری، رودوزیها و ساخت مسکوکات فلزی اشاره کرد. دربارهی هنرهای صناعی ایران از آغاز اسلام تا دورهی سلجوقی باید نخست به تذهیبکاری و به ویژه تذهیب قرآن اشاره کرد. گفتنی است که سایر هنرهای مرتبط با کتابآرایی نظیر نگارگری، تشعیر، تجلید، کاغذسازی و غیره در دوران مذکور از رونق خاصی برخوردار بود.
اگر چه با ظهور دین مبین اسلام، استفاده از ظروف سیمین و زرین منسوخ شد اما با تلاش هنرمندانهی سفالگران ایرانی، تولید آثار زیبای سفالی مانند سفالهایی با لعاب مینایی و ظروف زرین فام، مرسوم شد تا کمبود زیبایی ظروف زرین و سیمین فلزی را جبران کند. نساجی و پارچهبافی در صدر اسلام پس از مدت کوتاهی وقفه و رکود که ناشی از تحولات عمیقی بود که در جامعه رخ داده بود، مجددا رونق یافت. بهترین دلیل بر رونق صنعت بافندگی و پیشرفت آن در صدر اسلام در کشور ایران، این است که برخی از شهرهای ایران، خراج خود را از پارچهها و منسوجات قیمتی میپرداختند.
از حدود قرن چهارم ه.ق. پارچههای به دست آمده که از بافتی ظریف برخوردار است و ضمنا شباهت بسیاری به آثار دورهی ساسانی دارد و تفاوت عمدهی آن با پارچههای ساسانی در استفاده از خط به ویژه خط کوفی در حاشیه پارچههای عصر اسلامی است.
با بررسی آثار فلزی به جای مانده از صدر اسلام تا قرون سوم و چهارم ه.ق. شباهت زیاد با آثار ساسانی مشاهده میکنیم که استفاده از خط در فلزکاری دوران اسلامی وجه تمایز آثار فلزی این دوران با آثار فلزی دوران ساسانی است.
هرچند که به سبب فرسایش تدریجی مواد اولیهی مصرفی در قالیبافی به جز پازیرک و یک قطعه دیگر منسوب به دورهی تیموری تا حدود قرن دهم ه.ق. (دوران صفویه) نمونهای از قالیهای ایرانی در دست نداریم اما بر اساس نظر صاحبنظران و نیز با بررسی آثار نقاشی به جای مانده از صدر اسلام تا دورهی صفویه، متوجه رونق و رواج قالیبافی در صدر اسلام و پس از آن میشویم و گفته شده که قالیهای زیبای ایرانی که در قرون اولیهی ه.ق. تماما با طرحها و نقوش گیاهی همراه بوده و برای مفروش کردن اماکن متبرکه و قصرها به کار میرفته است.
با شروع دوران اسلامی، شیشهگری بدون تغییر خاص و همچنان بر پایهی شیوههای ساسانی، ادامه حیات داد. گفتنی است که از نیشابور، ری، جرجان و سمرقند به عنوان مراکز عمده شیشهگری دوران مذکور یاد شده است. همچنین گفته شده است که بندر سیراف در سدههای سوم و چهارم ه.ق. گذشته از آن که بندر تجاری مهمی بوده است، یکی از مراکز ساخت آبگینه به شمار میآمده است.
در خصوص صنایعدستی کشورمان در دورهی سلجوقی، در آغاز باید به رونق یافتن هر چند بیشتر تذهیبکاری اشاره کرد و نیز این که از این هنر افزون بر کتب مذهبی برای زیباتر ساختن کتب غیرمذهبی هم استفاده میشده است. تذهیب و خوشنویسی کتابهای علمی که از قرن دوم ه.ق آغاز شده بود، در دورهی سلجوقی رشد بیشتری پیدا کرد ضمن آن که در آن دسته از کتب علمی که به تشریح تصویری نیاز داشت، نگارگری بهعنوان یکی از هنرهای مرتبط با کتابآرایی، مطرح شد و جایگاه جدیدی پیدا کرد.
در دورهی سلجوقی سفالگریبهعنوان حرفه تثبیت شد و سفالگر، نام و تاریخ تولید اثرش را بر سفالینه مینگاشت. در عهد سلجوقی و در پی روابط بازرگانی بین ایران و چین، برای نخستین بار تأثیر هنر چین را در هنر ایرانی مشاهده میکنیم. این تاثیر در شیوه سفالگری هم موثر افتاد و نوعی سفال به نام "بدل چینی" تولید شد که از خاک سفید ساخته میشد.
کاشیکاری در دورهی مذکور مورد توجه هنرمندان و هنر دوستان قرار گرفت. نوع خاصی از کاشی مورد استفاده در این دوره به "خشت کاشی" مشهور است و برای آن از روش قالب زدن استفاده میشد. در کاشان بهعنوان یکی از مراکز مهم سفالگری، کاشیهای زیبا و معروفی ساخته میشد. معروفترین این کاشیها در محراب حرم حضرت امام رضا (ع) در قرن هفتم ه.ق. کار گذاشته شده است.
بی تردید دورهی سلجوقی درخشانترین عصر فلزکاری ایران است چرا که در این دوره انواع ظروف و محصولات فلزی از مس، مفرغ؛ برنج به شیوهی "مسکوب" و "نقرهکوب" و همچنین با روشهای ساخت حکاکی، قلمزنی و مشبککاری ساخته شده است. اگر چه شیوههایی چون ساخت، حکاکی و قلمزنی در دورههای پیشین نیز رایج بوده ولی هیچگاه ظرافت و زیبایی دورهی سلجوقی را نداشته است، ضمن آن که مشبککاری روی فلز برای نخستین بار انجام شده است.
در دورهی سلجوقی، شیشهگری به ویژه در شهر نیشابور دوران پر رونقی داشته است و این امر از مشاهده و بررسی آثار به جای مانده از نیشابور که به قرون پنجم تا هفتم ه.ق. تعلق دارد، مستفاد میشود. همچنین آثار با ارزش دیگری چون صُراحیهای زیبا از گرگان به دست آمده که نشاندهنده رونق شیشهگری در این شهر است.
اگر چه بافندگی از جمله صنایعی است که همیشه در ایران مقام ارزشمندی داشته است ولی بعضی از محققین بر این عقیده هستند که از بعضی جهات من جمله از جهات فنی و تکنیکی و روشهای پیچیدهی بافت، این هنر-صنعت در زمان سلجوقیان به منتهی درجهی کمال خود رسیده است. در این دوره، صنعت نساجی ایران از حیث بافندگی، ابتکار انواع نقشه و زیبایی رنگ به درجهی عالی رسید و تولید پارچههایی که در واقع مرکب از دو پارچه به رنگهای مختلف بود، پارچههایی که با تغییر نور، تغییر رنگ میداد و نیز پارچههایی از جنس ابریشم که بسیار سبک و نازک بود و روی آن طرح حیوانات و خطوط کوفی بسیار عالی نقش میشد، مرسوم و متداول بوده است.