اشعار هاشور

◇ مجموعه اشعار هاشور ۴۵ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


(۱۲۱)
آویخته ام به رخت‌آویز،
--دلتنگی‌هایم!
وقتی که "تو" هستی
به در می‌آورم
این پیرهن گشاد را...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱۲۲)
آه، خوشبختی،
خوشبختی...
آدرسِ خانه‌ام را بدهم؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱۲۳)
نیستی وُ
جای خالی‌ات،
--هر شب،،
پُر از دلتنگی‌ست.



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
◇ دو شعر هاشور از #رها_فلاحی


(۱)
آسمان،
باید ببارد،
برای تب‌داری وطنم...
***
اگرچه،
چتری ندارم!


(۲)
دیوار؛
دوست داشتنی‌ست
وقتی برای پدربزرگ
--تکیه‌گاه بود!


#رها_فلاحی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر هاشور از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


(۱)
شیر را یال زدند!
به این گمان که از شیر بودنش کاسته شود
غافل که قدرت او
در ذهنش است
--نه پنجه.


(۲)
سال‌هاست پوستم،،،
خشکسالی انگشتانِ بارانیت را دارد!

بر من ببار!


(۳)
دروغ بزرگی‌ست
جهانِ بی تو...

نفس‌هایت،
فصل بهارست!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#هاشور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر هاشور از #لیلا_طیبی (رها)


(۱)
خط به خط؛
برای تو می‌گریم،
اگر چه می‌دانم،،،
-نامه‌هایم،
-ناله‌هایم،
بی‌جواب می‌ماند!


(۲)
نباشی،،،
هجومِ سکوتی وحشی
جای جای خانه را
تسخیر می‌کند!


(۳)
بی‌هوده بود تکاپویم،،،
در فرهنگ‌ها...

--هیچ واژه‌ای،
معنای تو را نمی‌دهد!


#لیلا_طیبی (رها)
#هاشور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر هاشور از فاطمه عسگرپور


(۱)
کلافه از آغاز وُ،
انتهای سفرم -
هیچ راهی به تو ختم نشد!
...
به نبودنت اما،
بسیار!


(۲)
آفتابِ پدر؛
وقتی به غروبی وحشی تن داد،
این آرزوهای من بود که-
در پیچ و خم زندگی گم شد.!


(۳)
برگرد وُ،
بوی تن‌ات را
از کمد لباس‌هایم بردار!


#فاطمه_عسگرپور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


(۱)
[تقدیم به کودکان کار]

مرد نبود
اما کارهای مردانه می‌کرد
کودکی که،
موریانه‌های کار
ساقه ی لبخندش را
جویده بود!.

(۲)
شیرین می‌کنی هر شب
--خواب‌هایم را.
و بِسترم؛
طعمِ "تو" را می‌گیرد
تا،،،
--صبح!.


(۳)
در پیله ی دلتنگی،،،
چنان گرفتارم که
پروانه‌گی؛
فراموشم شده ست!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


(۱)
بارانِ دلتنگی‌هاست وُ،
--خیسم از نبودنت!
...
هیچ سقفی بر سرم،
دستت نمی‌شود.!



(۲)
پاییز که می‌شود
دستِ بارانی
خیالم را می‌گیرد،
نگاهم را به تاراج می‌برد!
که بلرزم
برگ
برگ.



(۳)
بی تو،،،
شب به انزوایم می‌کِشد

خیالت را بفرست!.



#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)


(۱)
کلاغ که پر گرفت،
گونه‌های مترسک
از تنهایی خیس شد!.


(۲)
کاش می‌دانستی
این خانه بی‌تو
قبرستانی‌ست
که هر شب
میان آن دفن می‌شوم.


(۳)
دهان گل را می‌بویم،
جیب افرا را می‌کاوم
عقاید آقاقی را می‌پرسم؛
آه،،،
عجیب‌ست،
همه و همه
--به قداست تو؛
معترف‌اند!


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zanakordistani

شاعـر
شاعـر
نوشته‌ها
نوشته‌ها
74
پسندها
پسندها
60
امتیازها
امتیازها
18
سکه
28
سه شعر سپید کوتاه (هاشور) از #لیلا_طیبی (رها)


(۱)
وقتی،
کنارم نیستی؛
هر ثانیه کش پیدا می‌کند
به قدرِ یک قرن!

درکم می‌کنی؟!


(۲)
اتاقی تاریک وُ
حجمی از تنهایی
با خود درگیرم
از سقف
جز یاد تو
چه چیز می‌تواند پایین بیاید؟!


(۳)
می‌روی؟!
--مرا هم با خودت ببر...
من بی تو،،،
از خودم،
بیزارم!


#لیلا_طیبی (رها)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین