هر بار دل خویش را سخت به بند کشیم و اسیر کنیم، می توانیم به جان خویش، آزادی های فراوانی بدهیم. کسی حرف مرا باور نمی کند، مگر آنکه از پیش آن را بداند...
ما نیز باید زندگی و حیاتی داشته باشیم که نسبت به خود ما حق داشته باشد. ما نیز باید آزاد و بدون ترس باشیم و با بذری که در خویشتن خویش داریم رشد کنیم و شکوفا شویم.
آزادی نه چنان است که یک یا دو بار شکست، یا بارها شکست، یا بی اعتنایی و حق ناشناسی مردم، یا پیمان شکنی، و یا صف آرایی سر نیزه های زور و قدرت و سربازان و توپها و قوانین جزایی، آن را سرکوب کند و از میان بردارد.
هنگامی که آزادی جایی را ترک می کند، نخستین کسی نیست که پا بیرون می نهد و حتی دومین و سومین کس هم نیست، درنگ می کند تا همه بیرون روند، و او آخرین کس است.