اتمام یافته دلنوشته‌ی خط‌خطی‌های یک روح سرگردان | Lili.rose کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
مشاهده فایل‌پیوست 95405
اثر: خط خطی‌های یک روح سرگردان
نویسنده: شیدا قوام‌پوری
ژانر: عاشقانه، اجتماعی و فلسفی
سطح اثر: محبوب
ویراستاران: @بانوی نویسنده و @تینااسعدی۱

مقدمه:
خط‌خطی‌هایی کوتاه، درهم و برهم و زهرآلود و گاه عاشقانه، افکارِ غم‌انگیز روحی سرگردان، جسمی که کاملا نمرده است، چه مرگ قشنگی آدم بمیرد، اما زندگی کند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 91401
نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

همچنین شما می‌توانید پس از گذشت ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه
[BGCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
58705_ad05f9f7e9b0261da9d2dad1014c7c49.gif


کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
[/BGCOLOR]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امروز تمام پرده‌ها را پایین کشیدم. سیم تلفن را از برق جدا کردم، حتی تلویزیون را، چه فرقی می‌کند در کدام نقطه‌ی جهان دستِ کهنه‌سربازی سخت‌دل که نمی‌داند عشق چیست به‌سوی قلبی شلیک کند. مهم من و تو هستیم. حتی اگر نتوانیم زیر نور خیره‌کننده‌ی مهتابِ خیابان شانز الیزه هم‌دیگر را در آغو*ش بکشیم. فرقی نمی‌کند در پاریس شهر عشاق باشیم یا در دنیای چهاردیواری کوچک من. مهم تو هستی، فقط خود تو. اتاق در تاریکی حل شد. روی تخت دراز کشیدم و به تو فکر کردم. شاید غم‌انگیز باشد، اما به تو فکر کردن زیباترین کارِ جهان است. من با تمام وجود این معاشقه‌ی غمگین را دوست دارم. تو در قلب من هستی، زیباترین شهر جهان که هیچ عاشقی را راه ورود به آن نیست. پس زودتر به شهر دلم بیا قبل از آنکه ویران و متروکه شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین