|✖ ضـَـرَبــانِ مَعکـــ♥ـــوس✖|

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دلسرد شده‌ام، نه به خاطر رفتن تو … بلکه به خاطر جشنی که از باب آمدنت در قلبم برگزار کرده بودم … دلسرد لحظه لحظه‌های آن هستم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اینجا دیگر خانه نیست، به ماتمکده‌ای می‌ماند که از در و دیوارهایش اندوه چکیده و قلبش سخت در حال خونریزی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفته بودی فرداهای ما را خواهی ساخت، اما چه ساده رفتی و امروز و فردای من را در ماتم و اندوه رها کردی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی به پرنده‌ها می‌نگرم که چه سرگردان در آسمان پرواز می‌کنند، بی‌اختیار یاد سرگردانی دلم می‌افتم که به هر جا پرکشید، بی‌ثمر به خانه بازگشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تلخی سرنوشت من، به سیاهی گیسوان تو می‌ماند که برای همیشه از دیدن آن‌ها محروم شده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

کاربر خبره
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
16,928
پسندها
پسندها
5,977
امتیازها
امتیازها
463
سکه
594
کاش می‌توانستم یک بار دیگر رو به غروب ایستاده و از اعماق دلتنگی‌هایم به آن سوی خیال، پلی از اندوه ترسیم کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین