رمان مرا با نامت صدا کن| reihane کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع ♡reihana
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ناظر: @دیانا زَمــ^
نام رمان: call Me By Your Name
نام ترجمه شده: مرا با نامت صدا کن
نام نویسنده: ANDRE ACIMAN(آندره اسیمن)
ژانر: عاشقانه
مترجم: ریحانه کدخدایی( Reihane )
خلاصه:
یک کتاب از آندره اسیمن است که توسط فرار اشتراوس و ژیرو در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و در مورد یک رابطه رمانتیک بین پسر هفده ساله کنجکاو و با معلومات ایتالیایی و یک دانشور ۲۴ ساله آمریکایی است. اتفاقات این کتاب در دهه ۱۹۸۰ ایتالیا به وقع می‌پیوندد. از روی این کتاب فیلم مرا با نامت صدا کن ساخته شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مشاهده فایل‌پیوست 93515

مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمانترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.

قوانین تالار ترجمه

برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست تگ‌‌ترجمه دهید.

درخواست تگ برای رمان در حال ترجمه

الزامی‌ست که هر ترجمه، توسط تیم نقد رمان‌های ترجمه شده؛ نقد شود! پس بهتر است که این تاپیک را، مطالعه کنید.

درخواست نقد برای رمان در حال ترجمه

برای درخواست طرح جلد رمان ترجمه شده بعد از 20 پارت، بایست این تاپیک را مشاهده کنید.

درخواست جلد

و زمانی که رمان ترجمه‌ی شده‌ی شما، به پایان رسید! می‌توانید در این تاپیک ما را مطلع کنید.

اعلام اتمام ترجمه

موفق باشید.

مدیریت تالار ترجمه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پارت اول
برای آلبیو، روح زندگی من
اگر نه بعد، چه زمانی؟
"بعد!" کلمه، صدا، نگرش.
من هرگز نشنیده بودم که کسی از "بعداً" برای خداحافظی استفاده کند.
به نظر خشن، کوتاه و انکار‌آمیز بود، با اختلافات پنهان افرادی که ممکن است اهمیتی برای دیدن یا شنیدن دوباره شما نداشته باشند. این اولین چیزی است که از او به یاد می‌آورم و هنوز هم می‌توانم آن را بشنوم.
بعد! چشمانم را بستم، کلمه را گفتم، و سال‌ها پیش به ایتالیا برگشتم، در حال قدم زدن در پایین شهر هستم. راهروی درخت‌کاری شده، تماشای او که از کابین بیرون می‌آید، پیراهن آبی رنگ یقه گشاد، عینک آفتابی، کلاه حصیری، پوست همه‌جا.
ناگهان دستم را می‌فشارد، کوله پشتی‌اش را به من می‌دهد، چمدانش را از صندوق عقب تاکسی بیرون می‌آورد و می‌پرسد که آیا پدرم خانه است؟ شاید از همان‌جا شروع شده باشد:
پیراهن، آستین‌های بالا زده، توپ‌های گرد پاشنه‌های پاشنه‌اش که داخل و بیرون اسپادری‌های فرسوده‌اش می‌لغزند، مشتاق آزمایش مسیر شن داغی که به خانه ما منتهی می‌شد، هر قدمی که از قبل می‌پرسید.
کدام راه به ساحل؟ مهمان خانه تابستان امسال حوصله دیگه بعد تقریباً بدون فکر و در حالی که پشتش از قبل به ماشین برگشته است، پشت دست آزادش را تکان می‌دهد و یک بی‌خیالی بعد!
به مسافر دیگری در ماشین که احتمالاً کرایه ایستگاه را تقسیم کرده است. نه نامی اضافه شده است، نه شوخی برای هموار کردن مرخصی‌های در هم، هیچ چیز. ارسال یک کلمه از او: تند، جسور و بی پرده انتخاب کنید، او نمی‌توانست اذیت شود.
تو نگاه کن، فکر کردم، این‌طوری با ما خداحافظی می‌کند که وقتش برسد.
با خشم، سیلی زدنِ بعد!
در همین حال، باید شش هفته طولانی او را تحمل کنیم.
من کاملاً ترسیده بودم، نوع غیر قابل دسترس، هر چند من می‌توانستم او را دوست داشته باشم. از چانه گرد گرفته تا پاشنه گرد. سپس در عرض چند روز یاد می‌گرفتم که از او متنفر باشم.
این همان شخصی بود که عکسش در فرم درخواست ماه‌ها قبل با وعده وابستگی فوری به بیرون پریده بود.
پذیرش مهمانان تابستانی روشی بود که والدینم برای کمک به نسخه خطی جوان قبل از انتشار رفتند.
به مدت شش هفته هر تابستان باید اتاق‌خوابم را خالی کنم و یک اتاق را در راهرو به اتاقی بسیار کوچک‌تر که زمانی متعلق به پدربزرگم بود منتقل می‌کردند.
در ماه‌های زمستان، زمانی که در شهر نبودیم، آن‌جا تبدیل به یک ابزارآلات پاره وقت، انباری و اتاق زیر شیروانی می‌شد که شایعه می‌کردند پدربزرگم، هم‌نام من، هنوز دندان‌هایش را در خواب ابدی‌اش می‌سایید.
ساکنان تابستانی مجبور نبودند چیزی بپردازند، خانه را به طور کامل اداره می‌کردند، و اساساً می‌توانستند هر کاری را که می‌خواستند انجام دهند، مشروط بر این‌که روزی یک ساعت یا بیشتر را برای کمک به پدرم در مکاتبات و اسناد مختلف صرف کنند.
آن‌ها عضوی از خانواده شدند و پس از حدود پانزده سال از انجام این کار، نه تنها در ایام کریسمس بلکه در تمام طول سال به حمام کارت‌پستال‌ها و بسته‌های هدایایی از افرادی که اکنون کاملاً وقف خانواده ما بودند و بیرون می‌رفتند عادت کرده بودیم.
زمانی که در اروپا بودند تا برای یک یا دو روز با خانواده‌شان به بیرون بروند و یک تور نوستالژیک در حفاری‌های قدیمی خود داشته باشند.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: niya
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین